دلِ سوخته

چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند
که دلِ سوخته را ناله مداوا نکند

چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد
کاش میشُد خودش اینقدر تقلا نکند

اذن دخول

قسم به دیده‌ی یعقوب و بوی پیرهنی
قسم به شوق اویس و به جذبه‌ای یمنی
قسم به برقِ دو چشمی حسینی و حسنی
“قسم به وعده‌ی شیرینِ مَن یَمُت یَرَنی

صراط‌َ المُستقیم

به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها
به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها
به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها
که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها

دلِ دختر تَرَک خورد

همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد

نه تیغ اینقدر‌ها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد

یا علی مولا

تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین

بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین

شبه پیغمبر

پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم
با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم
تا که روزی کوچه‌ی میخانه کاری داشتم
بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم

غم می‌وزید

غم می‌وزید شادیِ ما مختصر کُنَد
شب می‌رسید کامِ مرا تلخ تر کُنَد

کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد
کو مَرحمی که بر جگرِ ما اثر کُنَد

هِق هقِ مُمتدَش

غم که آوار می‌شود اِی وای
درد بسیار می‌شود اِی وای
خواب دُشوار می‌شود اِی وای
سُرفه خونبار می‌شود اِی وای

حُجَّتنا فاطمه

انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است
نقطه‌ی “فا” علی و نقطه‌ی “با “فاطمه است

کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی
کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است

ردِّ شعله‌

اگرچه سایه‌ای از دخترت به جا مانده
رسیده‌ام که بگویم قرارِ ما مانده

رسیده‌ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نِشسته‌ام ؟ نه قد و قامتم دوتا مانده

سوسو مزن

بر شانه می‌آورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد

پروانه بود و دورِ مادر چرخ می‌زد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد

ای تَرک خورده

همینکه درد زِ چشمِ تو خواب می‌گیرد
تمامِ جانِ مرا اضطراب می‌گیرد

بیا به همسرِ خود لحظه‌ای تبسم کُن
دلم از اینهمه حالِ خراب می‌گیرد

دکمه بازگشت به بالا