مقابل تو نشستم هلال نیمه من
به حال من نظرى ، نظره رحیمه من
ز بى قرارى خواهر ، سه روز میگذرد
از آن دو بوسه آخر سه روز میگذرد
مقابل تو نشستم هلال نیمه من
به حال من نظرى ، نظره رحیمه من
ز بى قرارى خواهر ، سه روز میگذرد
از آن دو بوسه آخر سه روز میگذرد
اگر که از جلواتش نقاب بر می داشت
از آن حقیقت نوری حجاب بر می داشت
بدون شک همگان را پیمبری میکرد
اگر زمان هبوطش کتاب بر می داشت
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
از ماجراى عشق آنکه قسمتى دارد
فهمیده شبهاى بیابان لذتى دارد
هرکس به یارى رو نماید در شب هجران
دیوانه با خار مغیلان خلوتی دارد
هرآنچه غیر غمت را کنار بایدزد
شبانه روز دم از زلف یار باید زد
هرآنچه هست به راه تو خرج بایدکرد
تمام نیروی خودرا بکار باید زد
سحرها تازیانه , خون دلْ شب خورده ام بابا
تشر از زجر و خولى موقع تب خورده ام بابا
لب تو خیزران خوردو لب من درد میگیرد
که من چوب وفادارى ازاین لب خورده ام بابا
در مسیر خانه ی لیلا ز جان باید گذشت
تا وصال یار از صد امتحان باید گذشت
بابی انت و امی چونکه گفتی بر حسین ع
دیگر از فرزند و مال و خانمان باید گذشت
آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسیه داشته
کنج اتاقِ خویش حسینیه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثیه داشته
در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد
آزردگی از زخم زبان ها نمی ارزد
هم صحبت موسی شدی؛ هم دم چوپان
کی گفته مناجات شبان ها نمی ارزد
دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به آشتى بنده , مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهکار , غفار گریه کرده
دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به آشتى بنده , مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهکار , غفار گریه کرده
پلکى بگذاریم زمان زود گذشته
از کوچه ما نامه رسان زود گذشته
تازه شب اول شده کو تا شب آخر !؟
تا بر خودت آیى , رمضان زود گذشته