باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این شبها خدا مشتاق دیدار من است
طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!
باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این شبها خدا مشتاق دیدار من است
طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!
عذری نمانده است برایم کمک کنید
سرتابه پا گناه و خطایم کمک کنید
بالم شکسته آنقدر افتاده ام به چاه
اما هنوز سربه هوایم کمک کنید
حضور دارد و ما فکر غیبتش هستیم
غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم
سراغ از او نگرفتیم! او سراغ گرفت!
گله نکرده ز ما گرچه رعیتش هستیم
آنجا که شور عشق نباشد کمال نیست
آنجا که گریه هست به صحبت مجال نیست
آنجا که هجر نیست امید وصال نیست
در پیش ما مقام به سن و به سال نیست!
علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!
سوار کشتی شان میکنند سگ را هم..
کنار نوح که هستم چه غم ز طوفانم
تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد
رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیه الحورات بین نار افتاد!
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم بازهم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم بازهم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز
آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟!
پهلوی تو خون ریزی بسیار نگیرد
در چند نفس پخش کن این یک نفست را!
تا پیرهنت حالت گلدار نگیرد..
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!
آن زمینهایی که به لطف تو واجد میشوند
در طهارت داشتن مانند مسجد میشوند
کیمیای دست فضه مزد کار خانه بود
پس کنیزان تو دارای عواید میشوند
خدا کند دگر این خانه در نداشته باشد
درش برای کسی دردسر نداشته باشد
خدا کند که به سرعت ز چارچوب نیفتد
میان شعله نسوزد خطر نداشته باشد