سوز عاشق اگرکه بیشتر است
علتش گریه زاری سحر است
گریه کن! دست بر سرت بکشد
یار ما دوستدار چشم تر است
سوز عاشق اگرکه بیشتر است
علتش گریه زاری سحر است
گریه کن! دست بر سرت بکشد
یار ما دوستدار چشم تر است
سفره ی افطار ما پر سفره دیدار نه
ما بفکر هرکسی هستیم اما یار نه
غصه هجر تو را خیلی نداریم عفو کن
سرسری از وصل میخوانیم با اصرار نه
روی خوشی نشان بده این روسیاه را
از شب زده دریغ نکن نور ماه را
بینای ظاهری شدم و کور مطلقم
وقتی بدست نفس سپردم نگاه را
حضرت عشق در پناه خدا
بسلامت برو سفر آقا
آمدیم از برای بدرقه ات
همه ایل ما فدای شما
روز اول بسته کار عاشقی را با خدا
آنکه پای نخلهای کوفه رفته تا خدا
هر اولوالعزمی که میگویند خاطر خواه اوست
عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا
ببخش اگر که دلم باخدا نشد امسال
مس وجود گدایت طلا نشد امسال
جواب لطف تورا با گناه میدادم
مرا ببخش که حقت ادا نشد امسال
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است..
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است..
برخیز اذان بگو به فراز حرم بلال
خیلی گرفته است دل مضطرم بلال
رفتی به ماذنه بگو از غربت علی
من را زدند پیش روی شوهرم بلال
تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد
رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیه الحورات بین نار افتاد
روزدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست
مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست
خواب خوش کردن حرامش میشود تا به ابد
هرکسی پشت درت تا به سحر بیدار نیست
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
باذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خودرا میان صحن رضا دربه در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
جایی که میگیرند دست ناتوان را
پیرِ زمین افتاده دارد آسمان را
تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا
دیدند مردم حکمت آب روان را