در سامرا

در سامرا غریبی و تنهایی و فراق

در کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ

در سامرا تنی جگرش تشنه و کباب

در کربلاحسین تنش زیر آفتاب

گر گرفت

تا که هیزم ها بدست عده ای شر گر گرفت

کم کم آتش شد مهیا بعد آن در گر گرفت

پشت در بود و به پهلو تکیه بر آن داده بود

آتش در شعله زد یکباره معجر گر گرفت

پیش طبیب هستم

 

پیش طبیب هستم و درمان نوشته است

در مان برای من رخ جانان نوشته است

فهمید بی قراری من علتش چه بود

دیدار روی ماه کریمان نوشته است 

کریم دیار تنهایی

ای کریم ِدیار ِ تنهایی

خاک بوس ِدَرَت شکیبایی

حسنی تو,حسن, حسن اما

بیشتر ازسه بار زیبایی

عزیز دل بوتراب

دنیا چه با عزیز دل بوتراب کرد؟

ابری رسید و خون به دل آفتاب کرد

سنی نداشت یک شبه مویش سفید شد

رویش حنا کشید غمش را خضاب کرد

جانم حسن

ای کریم  دیار  تنهایی

خاک بوس  دَرَت شکیبایی 

حسنی تو, حسن, حسن اما

بیشتر از سه بار زیبایی

وقتی از پیش تو رفتم

وقتی از پیش تو رفتم پر من سالم بود

چادرم , پوشیه ام ,معجر من سالم بود

حرمتی داشتم و پیکر من سالم بود

به خداوند قسم که سر من سالم بود

بعد عمری نوکر

بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را

کار را ول کرده ام چسبیده ام دلدار را

من غلامی میکنم او خوب شاهی می کند

حق نگیرد از من این ارباب و این دربار را

خورشید پیر

خورشید پیر روضه هجر قمر گرفت

نزدیک ماه بود که درد کمر گرفت

داغ برادری اثرش تار دیدن است

انقدر پا کشید ز جسمت خبر گرفت

جانم حسین

گرفتار و زار و ذلیلم حسین

دخیلم دخیلم دخیلم حسین

زمین خورده تو به افلاک رفت

که بالاتر از جبراییلم حسین

منصب نوکری

سمت نوکریش را که به هرکس ندهند

پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند

پخته ی عشق بشو تا که به اوجت ببرند

که در این میکده پیمانه به نارس ندهند

رسم کریم ها

رسم کریم هاست غم یار میخورند

در عمر خویش غصه بسیار میخورند

راز نگفته در دلشان موج میزند

از دوست زهر و طعنه ز اغیار میخورند

دکمه بازگشت به بالا