کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیه ایاک نعبد , نستعین اش زینب است
رتبه ممسوسه فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب, دستچین اش زینب است
کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیه ایاک نعبد , نستعین اش زینب است
رتبه ممسوسه فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب, دستچین اش زینب است
دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد
کوهی زغم بروی سر من خراب شد
دنیا نساخت با من دلخسته,سوختم
قلبم ز خاطرات جوانی کباب شد
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر
مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان
رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند
مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران
شبی که ریخت خدا در سبوی جانم می
چو تاک رفت به اعماق استخوانم می
علی الصّباح قیامت کسی است ساقی من
که میدهد به من و جمع دوستانم می
دوباره آمده ام, پس کسی صدا کرده
میان این همه مردم مرا سوا کرده
دعای خیر کسی پشت سینه زن ها هست
چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده
راز شهادت طالعِ اقبالِ آن ها بود
عرشِ الهی گرم استقبالِ آن ها بود
در سینه ی آیینه جای خود,خدا دیدند
عشقِ شهادت دائماً در فالِ آن ها بود
همیشه جور مرا لطف یک شناس کشیده
مرا دوباره به سوی تو بوی یاس کشیده
اگر چه عامیم اما گریستن به تو آقا
مرا به جمع فقیرانه ی خواص کشیده
بال ملائک ریخته دو رو برت زینب
صدها فرشه خاک پای خواهرت زینب
هر کس بخواهد مورد لطف خدا گردد
باید بیاید دست بوسی محضرت زینب
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد
غروب روز دهم بود عمه ام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد
کاسه ی صبر من از گریه گهی پُر می شود
اشک روی قاب عکس کربلا دُر می شود
گریه ی پاک عزای تو مراهم پاک کرد
اب الوده به دریا می رسد کُر می شود
ذکر لبهام یکسره زینب
هست علیا مخدّره زینب
از امامش محافظت میکرد
میمنه تا به میسره زینب
در دلش گم شده آهی و نگاهی باقی است
همه رفتند غمی نیست که شاهی باقی است
تا به زینب نگهش رفت دلش قرص شدو
زیر لب زمزمه میکرد سپاهی باقی است