حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آنجا، برادری کردی
حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آنجا، برادری کردی
پایان قصه ختم می شد با عروسک
زیباترین فانوس غربت ها عروسک
حالا که میخواهی بیایی از نیستان
ساغب بیاور از سر نی ها عروسک
دیده آن گاه که با اشک ملاقات کند
رزق گریه طلب از مادر سادات کند
گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست
“گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند”
بس که لبریز شد از وصف تو جام کلمات
عاجز از مدح تو گردید تمام کلمات
شاعران گرچه نوشتند ولی کافی نیست
باید از مدح تو خوانند امام کلمات
علی برای ثنایش به من توان داده
به جوهر و قلم و کاغذم زبان داده
مقام دیدن نور خدای در نجفش
فضیلتی است که مولا به شیعیان داده
اولین حبّه را که میخوردی,
کفر میرفت تا اذان بدهد
دست شیطان به تیغ زهرآگین
فرق خورشید را نشان بدهد
باز تصویر تو مدّ نظرم افتاده
خوش به حالم که به هیئت گذرم افتاده
اینقَدَر “شور” حسین بن علی “شیرین” است
هوس “پیرغلامی” به سرم افتاده
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی بابی انت و امّی
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده, نه غمّی بابی انت و امّی
تو که از مرگ و حیات, این همه فخری و مباهات علی ای قبله حاجات
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی بابی انت و امّی
تفسیر تو بدست قلم , نا میسّر است
تصویر تو به چشم بشر , نا مصوّر است
باید برای مدح تو قرآن بیاورم
مصحف برای وصف تو از شعر بهتر است
خسته ام از همه اِبرازِ پشیمانی ها
میخورم چوب از این تَرکه ی نادانی ها
هر چه پُل پشت سرم بود خرابش کردم
حال من ماندم و این وسعت ویرانی ها
یا جواد الأئمه میگویم
میشود کفتر دلم آزاد
دم باب الجواد با نامت
پدرت هرچه خواستم را داد
من گریه می کنم سحر انتظار را
تا که به سینه ام برسانی قرار را
دارد بدون تو سپری میکند دلم
این جمعه های پر غم و ناسازگار را