ولدی

صوت قرآنِ ملیحی در حرم پیچیده بود
و زمان، بعد از علی این لحن را نشنیده بود

معجزه یعنی همین که سوره ی شمس و قمر
آیه آیه تین و زیتون را به لب ها چیده بود

صدای ربنا

هرگوشه صدای ربنا می آید
آواز خوش خدا خدا می آید

از شوق امام عسکری مست شده
خورشید ز سمت سامرا می آید

به نگاهی

دلبرا گر بنوازی به نگاهی ‏ما را
خوش تر است‏ ار بدهی ‏منصب‏ شاهی ‏ما را

به من بی سر و پا گوشه ی چشمی بنما
که محال است جز این گوشه پناهی ‏ما را

شیخ الائمه

آن صبح رو که مطلع شعرم جبین اوست
موسی به دین اوست و عیسی به دین اوست

هر حلقه حلقه حلقه ی آن گیسوی شبش
آورده است سلسله ای را به مذهبش

این چه نوریست

چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟

این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده

الجار ثم الدار

روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود
آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود !

پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد
پشت پرده دست های سامری در کار بود

جانم حسن (ع)

ازهمان روزی که گفتم یا حسین،گفتم حسن
یاحسین را یادمان دادند با جانم حسن
من نمک گیر علی و بچه های حیدرم
گفته ام هربار از این سفره نان خوردم،حسن
نیست جزاین هرکجاکه می شود روضه به پا

یادم نرفته

برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو

مـرا بـیــا و نـزن

مـرا بـیــا و نـزن بـر زمـیـن رسمـش نیست
نکن تو با دل من اینچنـیـن رسمـش نیست

رهـا نـکـن تو مـرا، چـون که تـرک کـردن آن
کسیکه با حرمت شد عجین رسمش نیست

مولای قدسیان

مولای قدسیان شاهنشه جهان
ای امن و ای امان ای روح و ای روان
ابروی تو بود محراب عاشقان
خاک رهت بود مافوق اسمان
ای بر جهان نگار یا مرتضی علی

یا رقیه(س)

دلهایمان سرسبزِ بارانِ رقیه است
سرهایمان سرگرم طوفان رقیه است
چه خوب شد که پای این سفره نشستیم
آقا شدیم از برکت نان رقیه است

هلهله بر پا کردند

شامیان غربت مارا همه جا جار زدند
خنده بر بی کسی عترت اطهار زدند

پای راس شهدا هلهله بر پا کردند
تازیانه به اسیران گرفتار زدند

دکمه بازگشت به بالا