سلام ای شوق وصالم

نُقل حرف آدما اول هر کلام سلامه
کلامی که با سلام شروع شه بهترین کلامه
یه سلام میدم به محضر همونی که چشامه
خاک پای نوکراشم به خدا که از خدامه

نسیم مهر تو

نسیم مهر تو بر موج شد سوار اینجا
گرفت تاب و تب روح ما قرار اینجا

ملائکه دم نقاره خانه داد زدند
هزار حاجت اگر داشتی بیار اینجا

یا صادق آل عبا

به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری
نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری

کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم
چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟

خلوت افلاکیان

جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع

گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع

مولای من

مسیر عاشقی گرچه عجیب است و خطر دارد
ولی حق بر دل دلدادگان بی شک نظر دارد

تمام دلخوشی های گدایان گوشه ی چشمیست
به قلبم دوریِ از یار میدانی ضرر دارد

فُزتُ و رب الکعبه

تیغ آمد همچو تاجی بر سر حیدر نشست
نغمه ی فُزتُ چو بر لبهای حیدرنقش بست

هاتفی در آسمان در مدحت حیدر سرود
رستگار ی در دو عالم پادشاه حق پرست

حی علی الصلاه

آسمان بود غرق دلشوره
چرخ از گردشش پشیمان بود
حس و حالی غریب حاکم بود
گیسوی نخل ها پریشان بود

[جانم علی

فقط نه تیغ کرم ” ذوالفقار” داشت علی
میان قلب خدایش قرار داشت علی

خدا برای رسولش شبیه حیدر شد
چرا که نزد خدا اعتبار داشت علی

حسن جان

باغ دل بتول و علی را ثمر حسن
در زینب است و لعل حسین و گهر حسن

شاه جهان علی‌ست چه شاهی که بهر او
شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن

جانم حسن(ع)

زمین گدای عطای علی الدوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
به نام باب نجات بشر به نام حسن

کریم اهل بیت

هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت

رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت

واویلا

بی اضطراب، جان بده بانو، کفن رسید
غیر از حسین سهمیه پنج تن رسید

احمد ، علی و فاطمه با تو چهارتا
این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید

دکمه بازگشت به بالا