فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین معزالمؤمنین در عالم اند
قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین معزالمؤمنین در عالم اند
قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم
مدینه شهر پیغمبر ولی مستور در غربت
تمام شهر آباد و بقیع نور در غربت
مدینه سرزمین وحی و اهلش بی خبر از آن
تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت
اینجا بقیع و گریه اینجا جرم دارد
با چشم خیس اینجا تماشا جرم دارد
بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها
در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد
حتّی بدون صحن و گنبد هم صفا دارد
این خاک غیر از بوی غم بوی خُـدا دارد
مُشتی از آن را چند سال قبل بـو کردم
دیدم که عـطری مـثـل خاک کـربلا دارد
در درون سینه آیات خدا دارد بقیع
گنجهای معنوی از مصطفی دارد بقیع
ظاهراً خاموش میباشد به نزد مردمان
لیک در دل نالهی واغربتا دارد بقیع
آفتاب از این حرم دارد خجالت میکشد
از سکوت ما قلم دارد خجالت میکشد
چشم های شیعه در شهر مدینه سال هاست
از بقیع بی حرم دارد خجالت میکشد
بقیع و چار مزاری که برده طاقت را
مفسّری ست که تفسیر کرده غربت را
بقیع و خلوت شب های سوت و کور خودش
نشانده بر دل خود داغ بی نهایت را
اینجا بقیع و گریه اینجا جرم دارد
با چشم خیس اینجا تماشا جرم دارد
بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها
در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد
تو بیکرانه ای و داغ بیکرانه دیدهای
عجیب بی وفایی از اهل زمانه دیدهای
فقط نه اینکه دیدهای کبود،رنگ یاس را
تو خون تازه لحظهی دفن شبانه دیده ای
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست
روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست
باد مویم را پریشان میکند مانند آن_
_پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست
در بقیع قبر حسن آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آسمان شهر یثرب تار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
سلام ای بهشتی که بی بارگاهی
پُر از سوزِ اشک و پُر از بغضِ آهی
اگر بی فروغی وَ یا بی پناهی
ولی روشنی تو به نورِ الهی