دست بر پهلو نگیر ای مهربان مرتضی
استراحت کن کمی ، ای قد کمان مرتضی
زحمت این خانه از اول به دوشت بوده است
تا تو باشی فاطمه ، گرم است نانِ مرتضی
دست بر پهلو نگیر ای مهربان مرتضی
استراحت کن کمی ، ای قد کمان مرتضی
زحمت این خانه از اول به دوشت بوده است
تا تو باشی فاطمه ، گرم است نانِ مرتضی
راحت بخواب فاطمه جان در قبر
این خاک بر تو تا به ابد خوش باد
آه ای خدا قبول کن از حیدر
امشب تمام زندگیش را داد
می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت
بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت
می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن
دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت
چه زجری میکشم میبینمت در بستر اینگونه
نزد پروانهای مثل تو زهرا پر پر اینگونه
اگر من آمدم خانه نیازی نیست برخیزی
نیا جان علی دیگر خودت پشت در اینگونه
سخت است کسی فاتح خیبر شده باشد
شمشیر خداوند مقدر شده باشد
در خیبر و در بدر و احد یک تنه چون کوه
تنها سپر جان پیمبر شده باشد
خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است!
کاش لولای در از سمت دگر باز شود!
در اگر باز به داخل بشود دردسر است
دختری از سینهاش آهی مُکرر را کشید
باز هم بر چشمهایش پایِ مادر را کشید
آمد و آرام بوسیدش ولی آهی شنید
باز هم رویِ سرش آن دستِ لاغر را کشید
نشستم از غمت گفتم ولی دیگر نخواهم گفت
من از شرح غمت با گوش های کر نخواهم گفت
دوباره صحبت از هیزم دوباره صحبت از آتش
من از یاسی که پشت در شده پرپر نه…خواهم گفت
سایه روی سرش را دوست دارد فاطمه
قهرمان خیبرش را دوست دارد فاطمه
با تمام دردها در را خودش وا میکند
خنده های همسرش را دوست دارد فاطمه
هم تو میدونی و هم من فاطمه
من و تو با هم نباشیم میمیریم
تو که چیزی کم نذاشتی واسه من
یه کم دیگه بمون با هم میریم
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
زهرا محلّ جلوه ی الله اکبر است
آیینه ی تمام نمای پیمبر است
کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول
زهرا عطیّه، اُمّ اَبیها و کوثر است