شعر شهادت اهل بيت (ع)

حضرت مادر

کیست زهرا؟ روشنای آب‌ها
مرد مردان در دل مرداب‌ها

عشق چون آتشفشان در سینه‌اش
مهربانی‌، جلوه‌ی آیینه‌اش

تو خودت دارالشفایی

ابرها بر سقفِ ما بارانِ نم‌نم ریختند
در میان آشیانم یک جهان غم ریختند

خانه‌ام را سیل دارد می‌برد کاری بکن
در نگاه بچه‌هایم آب زمزم ریختند

الهی دست مغیره بشکنه

شب به شب داری شکسته تر می شی
بد جوری داره دلم شور می زنه
چشمای بی رمقت به من میگه
آخرین روزای با هم بودنه

یا زهرا(س)

فاش شد بر عاشقان از “ذکرکم فی الذاکرین”
حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین

بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است
آری آری فرق دارد اسم تو با سایرین

شفیع محشر

دختر است و کوثر است و همسر است و مادر است
فاطمه ، ریحانه ، مرضیه ، شفیع محشر است

دستهایش در دعا خالی نمی‌ماند ولی
از ردِ دستی رخ این یاس چون نیلوفر است

محبتِ زهرا(س)

شکر که سرمایه ام محبتِ زهراست
روضه اگر آمدم به دعوتِ زهراست
صاحب هر پرچم است و بانی مجلس
هر کجا حسینیه شد هیات زهراست

جانمن فاطمه

خوش به حال هر کسی عبد و گدای فاطمه است
هر که در پشت سرش دست دعای فاطمه است
خوش به حال قامتی که در عزایش خم شده
خوش به حال چشم های که برای فاطمه است

مادر

خدا سرشته ترا مادر پدر باشی
از این جهان پر از غم، همیشه سر باشی

خدا سرشته گلِت را فقط برای همین
که روشنایی چشم پیامبر باشی

یا فاطمه ی معصومه

مظهرحجب و حیافاطمه ی معصومه
گوهر کشور ما فاطمه ی معصومه
مریم آل عبا فاطمه ی معصومه
جان به قربان تو یافاطمه ی معصومه

یا حسن عسکری

مست مست از می ناب حسن عسکری ام
تشنه از جام شراب حسن عسکری ام

بنویسید و بخوانید و نپرسید چرا
من آباد خراب حسن عسکری ام

ورشید عالمتاب

از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت

گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت

آقای من

دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بی‌سحر شده چشمت

دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشک‌فشان غم پدر شده چشمت

دکمه بازگشت به بالا