اَلا امام غریبان، سلام یا سلطان
امید قلب ضعیفان، سلام یا سلطان
من و گدایی این در، تو و سخا آقا
نظر به حالِ گدایان، سلام یا سلطان
اَلا امام غریبان، سلام یا سلطان
امید قلب ضعیفان، سلام یا سلطان
من و گدایی این در، تو و سخا آقا
نظر به حالِ گدایان، سلام یا سلطان
تا زنده تر باشی شکستی قُفلِ جانَت را
شُکرِ خدا آسوده خوردی شوکَرانت را
ای جان فدای آبِ سقاخانه ات ، صدشُکر
که تشنگی برآن نشد گیرَد توانت را
درد هرچه بیشتر، از تو دواها بیشتر
میرسی اصلاً به داد بینواها بیشتر
من خودت را خواستم، دارو و درمان پیشکش
گرچه در صحنت شده دارالشفاها بیشتر
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب
تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست
یاس سپید باغ بهاران من بیا
نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا
لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا
جان میدهم کنار تو ای جان من بیا
وای اگر سوخته ای ناله ی شبگیر کند
کودکی را شرر حادثه ای پیر کند
من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچه ی بد فاطمه را گم کردم
آقاترین روزی ده شهر مدینه
روی جگر داری هزاران وصله پینه
زخم فراوان داری و مونس نداری
کاری شده زهر جفا و حس نداری
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد
آنقدر کریمی که گدا از سر کویت
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد
آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد
روضه خوانی میکنم هر روز و شب در خلوتم
روضهی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد
کریم اگر که تویی ما همه گدای توایم
دوا اگر که تویی جمله ، مبتلای توایم
تو در میان دل ما قدم زدی حتما
که در پی دل و دنبال رد پای توایم
گرچه از شعلهء غم می گذرانید مرا
بگذارید بسوزم که بخوانید مرا
منّت هیچ کسی را نکشیدن هنر است
کلب میخانه شدم تا بکشانید مرا
دردیم پا به سر همه و تو طبیبه ای
بنت الکریم بنت شرافت شریفه ای
جود و کرامت از پدرت ارث برده ای
دردانه کریم دو عالم کریمه ای