شعر روضه

کوثرِ جانِ نبی

همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا
همه عالم شده دلبسته به دامت زهرا

هرکه دارد به جهان رتبه ای و منزلتی
میخورَد غبطه بر آن اوجِ مقامت زهرا

ثنای فاطمه

استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست

عَطرِ جَنَّت

تا ابد هر دو جهان بر سرِ خوانِ زهراست
عَطرِ جَنَّت زِ دَمِ مُشک فشانِ زهراست

سِرِّ مَستورِ خُدا کیست بِجُز کُفو علی؟
سَندِ مُعتبرم قبرِ نهانِ زهراست

افضل الأعمال

تا توان داری گدای حضرت صدیقه باش
بی محابا! مبتلای حضرت صدیقه باش

افضل الأعمال عالم..مدح این بانو بود
تا نفس داری ندای حضرت صدیقه باش

زهرای من

خوابی و یا بیدار؟! خوبی یا که پردردی؟!
حرفی بزن‌! جان مرا که بر لب آوردی!

تسبیح را گم کرده ای ! یا گوشوارت نیست؟
با چشم خون مرده به دنبال چه میگردی؟!

پایان قصه

پایان قصه ختم می شد با عروسک
زیباترین فانوس غربت ها عروسک

حالا که میخواهی بیایی از نیستان
ساغب بیاور از سر نی ها عروسک

لطف تو

به بَهجت ابدی،لطف بی حساب رسیدم
کنار تو به سوالات بی جواب رسیدم

نگاه لطف تو نگذاشت تا فرو شکنم من
منی که لحظه ی دیدارمان خراب رسیدم

دل‌خسته

دل‌خسته،دل‌مُرده،مُکدّر،غُصّه دارم
این روزها چندین برابر غُصّه دارم

دنیا شده روی سرم آوار ؛ انگار
فهمیده که در سوگ مادر غُصّه دارم

چشم خیس

شبهای جمعه بوی مناجات می رسد
از یک حرم به عرش کرامات می رسد
شبهای جمعه رایحه بوی سیب عشق
از سمت و سوی قبله حاجات می رسد

دلتنگم

کمی دلتنگم و دارم کمی با تو سخن بابا
ببخشم نیست در پایم توان پاشدن بابا

نه مانده نا برای من نه نائی در نوای تو
کتک ها خورده ام بی حد نمانده جان به تن بابا

اسمِ اعظمت

دم را غنیمت می شمارم تا دمت هست
هرجا که باشم بر لب اسمِ اعظمت هست

از هر کسی که خواست باشم همنشینش
پرسیده ام اول که آیا آدمت هست؟

روضه‌ات دریاست

باز می‌سوزیم از غم؛ آتشِ هجران و من
روضه‌ات گرم است, با این هر شبه مهمان و من

من شبیه آسمانِ بغض کرده؛ ابری‌ام
یک رقابت هست, بین بارشِ باران و من

دکمه بازگشت به بالا