زدهام بادهی ناب از کرمش، میچسبد
چلهی اشک گرفتم ز غمش، میچسبد
روی پیراهن زوار چنین بنویسید
اربعین… پایپیاده…حرمش، میچسبد
امیر عظیمی
زدهام بادهی ناب از کرمش، میچسبد
چلهی اشک گرفتم ز غمش، میچسبد
روی پیراهن زوار چنین بنویسید
اربعین… پایپیاده…حرمش، میچسبد
امیر عظیمی
تلالوءنور خداییحسن
جمال ذات کبریاییحسن
خدا، خدا، خدانماییحسن
ذکر شریف تو چهها میکند
“حسنحسن” شور بپا میکند
باز هم بوی دود میآید
فتنهها باز شعلهور شدهاند
مصطفی رفت و امتش دور
خانهی فاطمه چه شر شدهاند
چهل روزه تو نیستی پیش زینب
چشش خونه، دلش آتیشه زینب
چهل روزه سرم بیسایبونه
سرت رو نی برام روضه میخونه
باز هم رزق عزا را برسان ایمادر
شد محرم غم ما را برسان ایمادر
قابلیت بده، بر چشم گناهآلوده
اشک بر خونخدا را برسان ایمادر
خدایا دامنی آلوده دارم
به درگاه تو باز افتاده کارم
شنیدم مونسی با دلشکسته
نظر کن از کرم بر حال زارم
دست خدا، دو دست علمدار زینب است
قلب سلیم، یکسره بیمار زینب است
شیعه تمام عمر گرفتار زینب است
عاشق شدن فقط و فقط کار زینب است
هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است
عمریست عبد این درم الحمدلله
در خیمههایت نوکرم الحمدلله
مادر مرا باشیر روضه پرورش داد
رحمت به شیر مادرم الحمدلله
سنت سینهزنی دل را معطر میکند
گریه بر مظلوم چشمان را مطهر میکند
سرنوشت اشک در هیئت نوشته میشود
روزی یکسال را روضه مقدر میکند
گدا گدا باز گدا آمده
از همه سو، از همه جا آمده
به خاکبوس این سرا آمده
چون به حرم شاه سخا آمده
علی، علیّ ِمرتضی آمده
ام البنین دیگر پسر داری؟! … نداری!
دور و بر خود شیر نر داری؟! …نداری!
یک آسمان ماه و ستاره داشتی، حال
در آسمان خود قمر داری؟!.. نداری!
صدا آمد صدا آمد
صدای رد پایی آشنا از کوچهها آمد
صدای پای احمد بوده یا اینکه زنی گلبرگ پیکر
چادر آزادگی و بندگی بر سر
خرامان میرود همتای پیغمبر
در و دیوار در سجده