دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب
دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب
حسرت به دل نشسته ام و زار می زنم
در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب
دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب
دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب
حسرت به دل نشسته ام و زار می زنم
در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب
یک اربعین نبودم اگر, حال آمدم
از کوفه پر شکسته و بی بال آمدم
قدَّم رشید بود زمانی, ولی حسین
در زیر بار ماتم تو دال آمدم
خیلی برایت ای برادر گریه کردم
با هر حسینم وایِ مادر, گریه کردم
خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید
از تو که پنهان نیست, آخر گریه کردم
آورده ام بهر زیارت کاروان را
یک کاروان از یاس های ارغوان را
بالا سر و, پایینِ پا, فرقی ندارد
بنشانده ام پیش تو این قَدّ کمان را
بغضِ ترک خورده برایم درد سر می شد
وقتی که دلتنگیم, بابا بیشتر می شد
لفظِ کنیز و کعبِ نی, سیلی و چشم تر
شبهای من اینگونه ای بابا سحر می شد
یک دست هرزه آمد و در بینِ خیمه ها
رنگ قنوت بندگیم را سیاه کرد
بعد از تو بالش سر من دست عمه شد
یک نیزه دست خستگیم را سیاه کرد
دارم از طفلی خودم را بی قرارت می کنم
هر چه دارم یا ندارم را نثارت می کنم
تو قتیل گریه ای, پس من برای گریه ام
دیده ام را وقف چشم اشک بارت می کنم
وام گرفته از غزل استاد لطیفیان
اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن
رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن
جان ما, جان بچه های حسین
ای به قربان بچه های حسین
از پرِ ما جدا نخواهد شد
پرِ دامانِ بچه های حسین
تیرها از همه سو روی سرش می ریزد
چه قدَر سخت همه بال و پرش می ریزد
با شتابی که سه شعبه به سویش می گیرد
حتم دارم که دو چشمان ترش می ریزد
دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت
پدری که نگران سمت حرم بر میگشت
پسرش را به روی دست تماشا میکرد
چاره ساز همه در سینه خدایا میکرد
شیری از بیشه روان جانب میدان شده بود
به سوی معرکه میرفت و رجزخوان شده بود
کفنی را به تنش کرده عموجان حرم
میچکد از لب او نام کریمان حرم