شعر شهادت اهل بیت

فدای نام تو ام البنین

ای همه عالم فدای نام تو ام البنین
جمله صیادان اسیر دام تو ام البنین

هر چه دریا بود شد شرمنده از احسان تو
قطره آبی خوش ندیده کام تو ام البنین

روضه میخواند

خانه‌اش ساکت است و ایوانش
هرچه گُل داشت حیف چیده شدند
نه پسرها فقط ، نوه‌هایش
یا شهیدند یا شهیده شدند

مادرِ حضرتِ عبّاس

تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع

مادر ایثار

السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین

غیرتی فرزندِ زهرا

سبطِ اکبر،ماجرایِ کوچه را تعریف کن
شاهدِ کوچه ،بلایِ کوچه را تعریف کن

با سکوتت می کُشی اُمّ البنین را،جانِ من
اندکی حال و هوایِ کوچه را تعریف کن

یاد شب غسل تو

دستاس راچرخاندم وبوی توپیچید

بوی غذا ونان بازوی تو پیچید

آورده زینب بغچه پیراهنت را

در خانه وکاشانه ام بوی توپیچید

خدایا چه کنم

شده ام بی کس و بی یار خدایا چه کنم
شده روزم چو شبِ تار خدایا چه کنم

من که عمری گره از کاره همه وا کردم
شده ام سخت گرفتار خدایا چه کنم

بدرقه کردم

بدرقه کردم دل و دلدار را با اشکِ چشم
غسل دادم گلبُنِ گلزار را با اشکِ چشم

نیمه شب تشییع کردم همسرِ قامت کمان
دفن کردم یاورِ بیمار را با اشکِ چشم

زهرای من غریب شد

این تن که غسل میدهم اینجا تن من است
جان داده است لحظه ی جان دادن من است
بی جوشن است گرچه ولی جوشن من است
پیر زنی که رفته ز دنیا زن من است

گریه میکنی

با صد امید وقت دعا گریه میکنی
داری به انتظار شفا گریه میکنی

آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
من درد میکشم،تو چرا گریه میکنی؟

مظلوم علی

مردم دگر جواب سلامم نمیدهند
از همسرت مگیر حجاب و سلام کن

این روزها زبان دل بوتراب شد
ای مستجاب خانهء حیدر قیام کن

حسین ساکی

به یاد غمت

تمام عمر به یاد غمت عزادارم
همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم

برای غربت من اشک ریختی شب و روز
چقدر گریه به چشمان تو بدهکارم

دکمه بازگشت به بالا