شعر شهادت حضرت هادی

سوگ علی بن محمد

روضه ات را چه بخوانیم چه نه غم داریم
پشت هر واژه و هر قافیه ماتم داریم

شاعر سوگ علی بن محمد چه کم است
مثل مداح که در مجلس تو کم داریم

ایهاالنقی

تاریک بود دور و برت ایهاالنقی
سویی نداشت چشم ترت ایهاالنقی

خون می‌گریست بر تو و بر حال و روز تو
چشم ملائک و پسرت ایهاالنقی

سلام حضرت هادی

علی الدوام‌ نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!

سوار کشتی شان‌ میکنند سگ را هم..
کنار نوح‌ که هستم چه غم ز طوفانم

دار العزا

در غربت این شهر چون جانت فدا شد
شرمندگی از تو نصیــب سامرا شد

این خاک اگر تا حال سُرِّ مَنْ رَایٰ بود
بعد از عـروجت تا ابد دار العزا شد

میان شهرِ غریب

میان شهرِ غریبی که آشنایی نیست
برای ماندنِ مردی غریب، جایی نیست

شبیه گیسوی بی‌شانه در بیابانی
گره به کار بیافتد؛ گره‌گشایی نیست

سلاله‌ی زهرا

در دلت لحظه‌های آخر عمر
کوهی از غصه‌ها و از غم‌هاست
چه بگویم، خودت که میدانی
زهر ارث سلاله‌ی زهراست

یا امام علی النقی (ع)

وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی
ما را کبوتر حرم سامرا کنی
درهم بخر نگاه نکن که چه میخری
رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی

دکمه بازگشت به بالا