وقتش رسیـده است خـدا، عشـق، رو کند
تــا بــا وجــود عـشــق جـهـان را نکـو کند
هـرکــس پـی سعـادت و فـوز عظیـم بـود
در سینه عشق فاطمه را جست و جو کند
وقتش رسیـده است خـدا، عشـق، رو کند
تــا بــا وجــود عـشــق جـهـان را نکـو کند
هـرکــس پـی سعـادت و فـوز عظیـم بـود
در سینه عشق فاطمه را جست و جو کند
عالم نبود، فاطمه اما حضور داشت
قبل از شروع خلقت دنیا حضور داشت
در آن زمان که ظرف مکان و زمان نبود
روح بزرگ حضرت زهرا حضور داشت
عشق گه شادی است گاه غم است
گاه میخانه است و گه حرم است
گاه بغض و سکوت پشت هم است
گاه فریاد های دم به دم است
با چه توان میتوان وصف تو گفتن
آی که ناممکن است گفتن از این زن
عاجز و گُنگاند و لال و ابکم و الکن
موقع وصفت همیشه دوست و دشمن
اشکیم و می چکیم به پای شما فقط
تقدیم می شویم برای شما فقط
قلب تمام ما شده جای شما فقط
اصل است تا همیشه رضای شما فقط
قلم به دست شدم بعد مدتی بانو
بگویم از تو و از شان شوکتى بانو
قلم بدست شدم تا فضائلت گویم
بگویم از تو که دریاى رحمتى بانو
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
وقتش شده باید شبِ غم را رها کرد
تا میکده رفت و بساطی دست و پا کرد
بهتر از امشب هم مگر تقویم دارد؟
ساقی بده پیمانه ای تا عقده وا کرد
همیشه زنده از آن است نامِ عاشورا
همیشه هست کنارِ امام عاشورا
شهید عصر دهم زنده ماند با زینب
قیام اوست ترازِ قیام عاشورا
آشتی می کند دلم با عشق
در شب ابری تولّد تو
بال ها می زند کبوتر شوق
در دل آسمانی خود تو
با دست خالی آمدهام سامراییام
آقا نگاه کن به مرام گداییام
مِهرت به اوج میکشد از بینواییام
اهل شما نباشم اگر، پس کجاییام؟