محمد قاسمي

هو اللّطیفُ الخَبیر

هو اللّطیفُ الخَبیر ، هو العلیُّ الکَبیر
هو السّمیعُ البَصیر ، هو الولیُّ القَدیر

قسم به اسماء ذات، قسم به جمع صفات
که از ازل تا ابد ، علی ست تنها امیر

علی جان

می شود گفت سپرده ست خدا دل به علی
قـبله وقـتی شـده بـاشـد مُـتمایـل به علی

جای او مرتبه ی عالیِ جنبُ اللّهی ست
پس رسیده ست تـمامیِ فضائل به علی

مادر

غزل در اوّلین بیت خودش پژمرد و پرپر شد
همین که قافیه در دوّمین مصراع ، مادر شد

بدین علّت که او خیر کثیر و نورالأخیار است
کنارش برکت عمر علی چندین برابر شد

روضه ی رضوان

سالیانی ست شدم دست به دامانِ حُسین
سائـلِ هر شبه ی سفره ی احسانِ حُسین

تا که اوضاعِ دلم زود به سامان برسد
شدم از صبح ازل بی سر و سامانِ حُسین

کرامت موسی بن جعفر

ایرانی ام ، رعیّـتِ موسی بن جعفرم

من شهـروندِ دولتِ موسی بن جعفرم

دنـبال هیـچ فرقه و حزبی نمی روم

در حیطه ی ولایتِ موسی بن جعفرم

فدایِ خدیجه ایم

ما تا خُدا خُداست فدایِ خدیجه ایم
مشغولِ ذکر و مدح و ثنایِ خدیجه ایم
عُمری ست سر به راهِ ولایِ خدیجه ایم

(شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم)
(بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم)

دار العزا

در غربت این شهر چون جانت فدا شد
شرمندگی از تو نصیــب سامرا شد

این خاک اگر تا حال سُرِّ مَنْ رَایٰ بود
بعد از عـروجت تا ابد دار العزا شد

بارگاه قدس

” این بارگاه قدس که از عرش برتر است
آرامگاه دختر موسی بن جعفر است “

جانم فدای گنبد زردش که سال هاست
خورشید از تشعشع نورش ، منّور است

عشق من

کمتر از هیچم اگه زیاد میخوام
از خوده باب المراد،مراد میخوام
میدونم کمم نمیزارن آخــه
حاجتامو از امام جواد میخوام

امام شهیدان

ای دل زمان هجر به پایان رسیده است
دور وصال حضرت جانان رسیده است

گُل کرده طبع طوطی اشعار من که باز
فیض جمال گُل به گُلستان رسیده است

پیغمبر دلها

محبوب خداوند تبارک و تعالی ست
این مرد که مُزّمّل و مُدّثّر و طاهاست

باید سخنانش به دل و جان بنشیند
این مرد که مشهور به پیغمبر دلهاست

اباحیدر

به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش
ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش

چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان
مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش

دکمه بازگشت به بالا