منآن زاغم کهمانند کبوتر زندگی کردم
از آنچه انتظارم بوده بهتر زندگی کردم
منمآنبوتهیخاریکه از بخت بلندِ خود
کنار کوچهی زهرا و حیدر زندگی کردم
منآن زاغم کهمانند کبوتر زندگی کردم
از آنچه انتظارم بوده بهتر زندگی کردم
منمآنبوتهیخاریکه از بخت بلندِ خود
کنار کوچهی زهرا و حیدر زندگی کردم
جایی که حُسن مَطلع قرآن ما علی ست
در شرع من شروع سخن ذکر یاعلیست
هر چند ذات عزّ و جل نیست دیدنی
وقتی بنا شود به تجسّم ؛ خدا علیست
رزق ما را علی عطا کرده
سنگِما را علی طلا کرده
او شِفا داده است دلها را
دردها را علی دوا کرده
از تماشاي رُخ ماه تو شد مهتاب مست
از طلوع چهره ات ، هنگام مَد شد آب مست
پشت هر پلك تو يك ميخانه پنهان است…اگر
چشمهايت هست در بيداري و در خواب مست
نه فقط خار به صحراي بلا زجرش داد
بلكه با كرب و بلا “كربـُبلا”زجرش داد
مقتل اين گونه نوشته ست كه “مٰاتَتْ كَـمِدْا”
بس كه آن طايفه ي “بي سر و پا” زجرش داد
نه بود خواندن از آن حدّ روضه خوان اي كاش
نه مي گُــذشت از آن دشت كاروان، اي كاش
نه مي گُـذشت از آن دشــت كاروان و نه بود
در آن مسير كـسي سدّ راهشان ، اي كاش
نيّت اگـر سـوختن به پاي حسين است
طالب اين اشك ها خُـداي حسين است
طبق روايت حُسين كُشته ي اشك است
اشكي اگر ريختم براي حسين است
بسكه تصويري از اندوه به هر مرحـله داشت
خوشيِ كودكي از خاطر او فاصله داشت
بــه حسـابي كه پـسر آيــنه دار پـدر است
او هم از كوفه و از شـام، فراوان گِـله داشت
مانند شمعي پيكر تو بي صدا سوخت
در شعله هاي سركـشِ زهر جفا سوخت
قـرآن ناطـق بـودي و با خود نگفتيـم
اي مُصحف توحيد آياتت چرا سوخت؟
ما تا خُدا خُداست فـدايِ خديجه ايم
مشغولِ ذكر و مدح و ثنايِ خديجه ايم
عُمري ست سر به راهِ ولايِ خديجه ايم
(شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم)
(بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم)
سه سال آخر عُمرش شكسته تر شده بود
بلي شكسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او كبود و زخمي بود
كه پيــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
رودیکهخودرافداکرددرراهدریاخدیجه ست
مستغرق در صفات یاسین و طاها خدیجه ست
هربار رفته به معراج محبوب خاص خداوند
از حق تعالی شنیده محبوبه ی ما خدیجه ست