بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها
خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی
بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها
خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی
شمشیر از اهل عبادت خورد حیدر
بر ساحتش تیرِ جهالت خورد حیدر
از کینه های کهنه آخر جان به لب شد
صد پشت پا، جای محبت خورد حیدر
بوسیده ام چشم ترت را جای مادر
مرهم شدم بال و پرت را جای مادر
أمّ أبیهایت شدم! احساس کردی
دلشوره های دخترت را جای مادر
دیگر کتاب عمر من زار بسته است
راه نفس کشیدنم انگار بسته است
تا آن زمان که سفره ی دیدار بسته است
کامم برای سفره افطار بسته است
در خون شناور شد پَرَش محراب
گلگون شد از خون سرش محراب
جان نماز آن روز جان می داد
حتی نمی شد باورش محراب
رفت و بعد از او کسی بر زخممان مرهم نشد
باغِ دل دیگر پس از آن داغِ دل خرم نشد
خانه ی ما بود روی شانه ی یک مرد که
هیچ عرشی بی نگاه لطف او اعظم نشد
بسمه اله است یا علیِ مستجاب ها
در زیر باء آمده بابِ جواب ها
حق نقطه ایی ز مدح علی بیشتر نگفت
عجزند در ستایش آن هم ، کتاب ها
آمده عبد گنهکار الهی به علی
آمده بنده سربار الهی به علی
روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی
من خطاکار و تو غفار الهی به علی
گرفته مسجد کوفه دوباره حال و هوایی
چه سجده گاه قشنگی چه مروه ای چه صفایی
بلند مرتبه هستی که سر به خاک تو سوده
تو قتلگاه غریب امام اول مایی
چشم خود بستی وچشم همه شد گریانت
دست شستی ز یتیمان و صف طفلانت
تا خدا هست چرا روی زمین می مانی
برو ای یوسف گمگشته سوی کنعانت
کل عالم ذکر یا حیدر گرفت
راه و رسم عاشقی از سر گرفت
تا که ذکرش را به لب آورده ام
دل به سمت گنبد او پر گرفت
موریم که داریم سلیمان نجف را
دادند به ما کنج شبستان نجف را
من رعیت سلطان خراسانم و دارم
عمری به سرم منّت سلطان نجف را