اشعار ماه محرم

آنقدر ناله شدم

آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین

موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین

ای روح وریحانم، نرو

هی قسم دادم ترا بر چشم گریانم، نرو
برنمیگردی دگر ای روح وریحانم، نرو

جان من بودی و هستی جان من! یک جان بگو
عشق من! جانان من، از جسم بی جانم نرو

واویلا

سر نمی گردد جدا
تا نیاید مادرش حنجر نمی گردد جدا
بر گلو بسته دخیل
تا نگیرد حاجت این خنجر نمی گردد جدا

واویلا

با خنده با تحقیر خنجر را گرفته
بر سینه اش زانو زده سر را گرفته

ای کاش رو به قبله اش میکرد نامرد
یک دست مو یک دست خنجر را گرفته

چه خوب زهرا هست وقت احتضارش
آقا دودستی دست مادر را گرفته

یک ضربه! دوضربه! نه باید پشت و رو کرد
زیر گلویش بوی خواهر را گرفته

هم فاطمه چشمان حیدر را گرفته
و هم علی چشم پیمبر را گرفته

هی صورت ارباب را بر خاک میزد
لج کرده قول کیسه زر را گرفته

زینب! برو جایی که شمر اصلا نباشد
بیرون بیاید زود معجر را گرفته..

تقسیم شد جسمش میان ده سواره
هر مرکبی یک جای پیکر را گرفته

دیگر نه عباس است نه اکبر، ببینند
خلخال طفلان چشم لشکر را گرفته

سید پوریا هاشمی

امان از دل زینب(س)

تیری که سویِ روی تو پر در می‌آورد
هر بار سر ز جایِ دگر در می‌آورد

بادی وزید و شیهه‌ی اسبی دمِ غروب
از ته‌نشینِ آه، شرر در می‌آورد

خضاب زخم شدى

خضاب زخم شدى با حناى نیزه شکسته
پر است سینه ات از رد پاى نیزه شکسته

رسیده ام که دوباره سرم به سینه گذارم
گم است پیکر تو لا به لاى نیزه شکسته

حسین من

روضه‌خوان از حال رفت
چون مسیر روضه‌اش تا گوشه‌ی گودال رفت

یک‌نفر تا قتلگاه
یک‌حرامی هم به سمت خیمه‌ی اطفال رفت

حسین جان

زخم روی تنت آن‌روز که لب وا می‌کرد
مرهم از پنجره‌ی بُهْت تماشا می‌کرد

تا بیایی و قدم‌رنجه به گودال کنی
نیزه بر قامت رعنای تو قد تا می‌کرد

یا قمر العشیره(ع)

زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد

خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد

آقای من

ای کاش یک ثانیه با ما همنشین باشی
سخت است عمری این چنین تنهاترین باشی

خاک “دلم” تسخیرِ بیگانه نخواهد شد
ای دوست!وقتی صاحب این سرزمین باشی

ولدی

پسری رفت به میدان و جهان ریخت بهم
نفس عالمیان از هیجان ریخت بهم

پدرش محو تماشای جمالش شده بود
در دلش از غم اکبر ضربان ریخت بهم

عباس من

میخواستی زیباترین شق القمر باشی
مثل همیشه نازنین باید که سر باشی

خیلی هیاهوی نگاه دشمنان سخت است
باید کنارم بعد اینها بیشتر باشی

دکمه بازگشت به بالا