حدیث اشک

گریه کردم

بر روی نی دیدم سرت, بس گریه کردم

بر آیه های پیکرت , بس گریه کردم

با دیدن هر نوجوان و هر جوانی

بر قاسم و بر اکبرت, بس گریه کردم

ختم غائله

انگار که ختمغائله می کردند

با حکم امیرولوله می کردند

باچکمه ویاکه اسب تازه نفسی

بر روی تن توهروله می کردند

نشد که شد

کربلا قحط آب نشد که شد

جگر تو کباب نشد که شد

زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر

حال و روزت خراب نشد که شد

بسم الله

بار دیگر شده دستم به دعا, بسم الله

هر که دارد هوس کرب و بلا , بسم الله

صحن چشمان من, انگار توهّم زده است

شده ام زائرت ای خون خدا, بسم الله

در شگفتی

زصبرت در شگفتی اسمان شد

ز وصفت ناتوان وصف وبیان شد

چه کردی روزعاشورا که چشم

تمام افرینش خونفشان شد

بادست مهربان تو

بادست مهربان توزنجیرمیشوم

در راستای عشق تودرگیرمیشوم

ازکودکی بزرگ شدم زیر بیرقت

شکرانۀ جوانی خود پیرمیشوم

هوای حسینیه

مرا هوای حسینیه بی امان کرده

که چند سال مرا بیشتر جوان کرده

نفس که میکشم انگار بوی کرب و بلاست

هوای صحن ابالفضل مستمان کرده

به نام عشق

غاز می شود غمعالم به نام عشق

 ما داغدار سوگ توایم ای امام عشق

ایناشک ها ز تشنگی ات آب می خورند

 خشکیده در عزای تو یک عمر کام عشق

خون این باغ گردن ِ پاییز

قسمت این بودبال و پر نزنی

مرد بیمار خیمهها باشی

حکمت این بودروی نی نروی

راوی رنج نینواباشی

 

شنیده ام شده

شنیدهام شده قلبم وطن برای شما

و زیر قبه تو هم برای من وطناست

چه خوب,که من و تو خانه پیشهم داریم

چنان که عشق کنار  اویسدر قرن است

مـانده برای شـیـعـیان

مـانده برای شـیـعـیان اینیادگــاری:

اشکِمُحرّم…شالِ مشکی…سوگواری

آیاتِعاشورا نرفت از یادِ تاریخ

تفسـیـرهایتمیکند آیـیـنه داری

سر

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر

به نام حضرت معشوق, اسم انشا؛ سر

مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه ست

فرات , علقمه, گودال, دست سقا, سر

دکمه بازگشت به بالا