حسن لطفی

کمالِ حسن

باید فقط نشست فقط با کریم‌ها
تاکه شوی شبی تو هم از یا کریم‌ها

بی وقت هم اگر بروی راه می‌دهند

دارند لحظه لحظه کرم‌ها کریم‌ها

آئینه‌دارِ پیمبر

منم اهلِ آبادیِ آب‌ها
منم خانه بر دوشِ گرداب‌ها

به چشمم ببین خانه‌ی خویش را
بنا کرده‌ام رویِ سیلاب‌ها

یا ابالفضل(ع)

زنده کند نامِ تو دوباره علی را
باز نمایان نما تبارِ علی را

چشمِ بهشت است فرش ، پیش قدمهات
تا که کند توتیا غبارِ علی را

حکایت عشق

تکه به تکه دلم حکایت عشق است
شعله به شعله پُر از حرارت عشق است

دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی
در جگرم آتش محبت عشق است

وفات حضرت ابوطالب علیه السلام

دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید
داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید

گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا
از هرکه بود  درد ،  علی بیشتر کشید

اُمِ‌ابیها

گرچه در سِرِّ هوالهو همه‌ی ها زهراست
گرچه در جانِ حرا چله‌ی اِحیا زهراست
گرچه در عینِ علی معنی اَعلی زهراست
گرچه در معنیِ لولاک معما زهراست

یا زهرا(س)

داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد
“من زمین خورده ترین مردِ جهانم ” ای داد

من جوانم تو جوان پیر شدی پیر شدم
زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد

یا زهرا(س)

قبل خلقت بود وقتی که خدا زهرا نوشت
پیشتر از پیش قبل از ابتدا زهرا نوشت

با ظهورِ او کمالاتِ خدا اظهار شد
دستِ حق از ابتدا تا انتها زهرا نوشت

چه کنم

کاش لبخندِ تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد

می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
می‌کنم دِق اگر این درد مکرر گردد

تو خودت دارالشفایی

ابرها بر سقفِ ما بارانِ نم‌نم ریختند
در میان آشیانم یک جهان غم ریختند

خانه‌ام را سیل دارد می‌برد کاری بکن
در نگاه بچه‌هایم آب زمزم ریختند

قوامِ عشق

پیچید تا که نسخه‌ی ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبه‌ی مستدام عشق
گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق
یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق

حضرتِ خورشید

اینبار فقط خشم فقط غیرت و دردیم
هیهات اگر تیغ ، اگر نعره نگردیم
کوهیم و زمین دید که ما مَردِ نبردیم
کوهیم و دل آزرده‌ی هتاکیِ گَردیم

دکمه بازگشت به بالا