شعر شهادت اهل بیت

مادر

سالیانِ سال از داغِ تو بدحالیم ما
مثل مادر مرده ها در روضه مینالیم ما

روضه را مکشوف خواندن دردِسر دارد لِذا
لفظِ “دَر” کافیست چون قائل به اجمالیم ما

حی علی خیر العمل

رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر

همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد
خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر

فاطمیه

دل را که هر کسی ز سر سفره رانده است
بوی طعام فاطمه اینجا کشانده است

چشمم به دست هیچ کسی نیست غیر او
دستی که طعم نان محبت چشانده است

یا زهرا

می‌داند آنکه صد گره افتاده در کارش
بی‌شک می‌ارزد ذکر «یا زهرا» به تکرارش

وقتی دلیل خلق عالم، خلقت زهراست
یعنی خدا می‌خواهد عالم را بدهکارش

مادر

نشسته ایم به دیدار صبح خانه ی تو
فدای گوشه ی لبخند مادرانه ی تو

که گفته است که تو بی نشانه ای بانو؟
ندیدم آنچه نباشد در آن نشانه ی تو

شب یلدای علی

آنکه تابید رخش در شب یلدای علی
کیست جز فاطمه نوریّه ی شبهای علی

فاطمه کیست؟همان است که در این نه سال…
هرسحر بود خودش ربی الاعلای علی

بانوی دو عالم

شکر رزقم دستِ بانوی دو عالم فاطمه است
روزی ام با چادرِ زهراست،حاتم فاطمه است
ما گلستان هایمان دیگر نخواهدشد کویر
تا زمانی که علی ساقی و زمزم فاطمه است

تصویرِ هجرِ

تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد
آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد

جز “اشک” چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها!
یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد

یا زهرا

جز در ِ خانه ی زهرا خبری جایی نیست
به خدا جای دگر این همه زیبایی نیست

مرده دل ها به خدا جز در ِ بیت الزهرا
هیچ جایی خبر از فیض مسیحایی نیست

یا زهرا(س)

مانند مرغ در قفس بی دانه میمیرم
میسوزم از عشقت چنان پروانه میمیرم
عاقل به دنیا آمدم دیوانه میمیرم
من عاقبت پشت در این خانه میمیرم

ام ابیها

دنیا به چشمش ازتوبهتر را نخواهد دید
عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید

دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت
دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید

رخت عزا

همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه

دکمه بازگشت به بالا