شعر شهادت اهل بیت

یا موسی ابن جعفر(ع)

واژه در واژه شب و روز غزل خوان بودی
سَــنَدِ مــــحکمِ زیبـــایـــی قـرآن بودی
چـارده سال غریبانه به زنــــــدان بودی
همه ی عُمر سـرِ ســفره ی بـاران بودی

سخن از عشق

سخن از عشق تو شد گرچه به اجمال آمد
گفتم از نام تو غم نیز به دنبال آمد

تا که گفتم بأبی أنتَ و أمی ، پدرم
بوسه زد روی لبم بسکه دلش حال آمد

درد غریبی

برای نور هم صحبت شدن با ظلمت آسان نیست
بگو درد غریبی را مداوا نیست درمان نیست

امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
کدامین ابر، از این داغ از این غصه گریان نیست

یا ولی الله

افتاده است روی زمین درد میکشد
پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها
با تازیانه روزه ی خود باز می کند
مردی که مانده بین حصار شکنجه ها

السلامُ عَلیکَ یا مَظلوم

چند سالیست نور خورشید از
نور سیمای تو شده محروم
ای اسیر بلای قعر سجون
السلامُ عَلیکَ یا مَظلوم

دلتنگم

دلتنگم و غصه های دیگر دارم
در سینه ی خود غمی مکرّر دارم

هر بار که آمدم ز جا برخیزم
دیدم که نمی شود قدم بردارم

یا امام هادی(ع)

شنیدم از کراماتت حکایت های بسیاری
فراوان دیده ام از تو کرامت های بسیاری

هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد
ولی از نور تو دیدم هدایت های بسیاری

یا فاطمه الزهرا(س)

ای به قربان دل از غصه‌ها آکنده‌ات
چند وقتی هست دلتنگم برای خنده‌ات

مطمئناً فاطمه شأنت اگر مخفی نبود
هر کسی یک جلوه میدید از تو می‌شد بنده‌ات

یا زهرا(س)

صبحت بخیر! همسر من!هم قطار من!
یک روز دیگر است که هستی کنار من

شکرخدا!گمان کنم امروز بهتری!
پیراهن جدید مبارک! بهار من!

دلم پریشان است

بچه ها من دلم پریشان است
چند وقت است خانه ویران است
چشمهای پدر هراسان است
درد مادر بدون درمان است

زهرا بمان

زهرا بمان و زندگی ام را بهم نزن
زهرا بمان ‌‌و مرگ علی را رقم نزن

آشفتگی قلب مرا جمع و جور کن
فکری به حال و روز دل این غیورکن

لما خلتکما

به وقت شورسحردر کنار دفتر شعر
شمیم یاس واقاقی گرفته دربرشعر
شبیه بال ملائک شده سراسر شعر
سرودم آیه ی مهر از زبان مادر شعر

دکمه بازگشت به بالا