تا که بر روی لبم «حسن جان»دارم
از همین نامِ مبارک به دلم جان دارم
او ز دستانِ کریمانه عطا فرموده..
هر چه دارم همه از لطفِ کریمان دارم
تا که بر روی لبم «حسن جان»دارم
از همین نامِ مبارک به دلم جان دارم
او ز دستانِ کریمانه عطا فرموده..
هر چه دارم همه از لطفِ کریمان دارم
عاشق نشد آنکس که قرن را نشناسد
ای وای اگر بوی وطن را نشناسد
یعقوب به خود گفت الهی که زلیخا
عاشق نشود،یوسف من را نشناسد
به عرش و فرش در عالم مه شبانه یکی است
خدا یکی و قمر هم به هر زمانه یکی است
به درب خانه ارباب رفتم و سقا
گشود درب به رویم بیا که خانه یکی است
اقتدار از شکوه او جاری
عظمت از ابهتش لبریز
می شود در برابر حلمش
اقیانوس ، قطره ای ناچیز
یادی بکن از ما به دعا خیر ببینی
با بی سرو پا راه بیا خیر ببینی
ای کاش طبیبانه بیایی به سراغم
محتاج ترینم به دوا خیر ببینی
از دل و از نگاه افتادیم
بی کس و بی پناه افتادیم
دل به غیر تو داده بودیم و
با همین اشتباه افتادیم
در انتظار تو یک لحظه بی قرار نگشتم
ز داغ روی تو شرمنده ، داغدار نگشتم
میان خلق گریبان ز دوریت ندریدم
به بغض غیبتِ تو اشکِ آشکار نگشتم
هوای وَصل به سَر دارم و رسیدن ها
هوای پِلک به سَنگِ حرم کشیدن ها
هوای ماندنِ شَبها به صَحن های بهشت
هوای تا به سَحَرها ستاره دیدن ها
تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد
نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد
نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و
درابروان نافذت کمان ادامه دار شد
سلام سوره ی صبر سلاله ی سادات
سلام ای حرمت باب رحمت و حاجات
تبرک است خاکی که خورده بر کف پات
به شانت اسیه، ام المسیح و هاجر مات
هر که به هر جا رسد از کرم زینب است
بوی خوش کربلا از حرم زینب است
طیّ زمان ها نرفت یک اثر از پرچمش
ملک سلیمان که نیست ، این علم زینب است
سبزی باغ و چمن را به تماشا بکشید
عطر خوشبوی ختن را به تماشا بکشید
«عاشق»از دور به دلدار خودش وابسته است
بی شک و شبهه,قرن را به تماشا بکشید