شعر مذهبی

نذر روضه‌هایِ حسین

جان من نذر روضه‌هایِ حسین
می تپد قلب من برای حسین

این دو قربانی‌اَم به جای خود
پدر و مادرم فدای حسین

مدافع حرمت

به هرکجا بروی می‌شویم هم‌قدمت
حسین! غصه نخور می‌شوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت

جانِ ما ناقابل است

مادر! ز آقا و مولای جهان رخصت بگیر
لطف کن از بهرِ این دو نوجوان رخصت بگیر

ما دو تا را پر بده در آسمانِ کربلا..
بهرِ پرواز از میانِ آشیان رخصت بگیر

امیری حسین و نعم الامیر

مادر! ز آقا و مولای جهان رخصت بگیر
لطف کن از بهرِ این دو نوجوان رخصت بگیر

ما دو تا را پر بده در آسمانِ کربلا..
بهرِ پرواز از میانِ آشیان رخصت بگیر

جانم زینب

همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد

علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد

یا حسین(ع)

آمده جبران کند حر پشیمانت حسین
آخرین جا مانده را فورا بخر جان حسین

عاقبت با این همه گردن کشی و اشتباه
سوی تو برگشته این عبد گریزان حسین

ولی الله

تکیه گاهِ مؤمنات و مؤمنینِ خویش کرد
دست هایش را گرفت و اصل دینِ خویش کرد

گفت قطعاً جملۂ «من کُنتُ مولا» را بلند
خطبه را خواند و علی(ع) را جانشینِ خویش کرد

یاد تو بودم

هرجا دلم شد غرق غم یاد تو بودم
هر وقت داغی دیده‌ام یاد تو بودم

بین صفا و مروه را با روضه رفتم
در سعی خود با هر قدم یاد تو بودم

بیچاره ام

بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم

قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم

بیچاره ام

بیچاره ام برای دِلم فِکرِ چاره کن
ارباب جان، به رَعیَّتِ خود یک نظاره کن

من با سَرِ خودَم سَرِ بازار آمدم
اَصلاً بیا و قَبلِ خَرید اِستِخاره کن

ذکر ارض و سما

دم به دم ذکر ما حسین و حسن
ذکر ارض و سما حسین و حسن

شافع روز حشر و بر عالم
رهبر و مقتدا حسین و حسن

لطف پنج تن

عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی
اینگونه‌ سرگردان شدن را تازه می فهمی

پروانه را از نیمه شب زیرنظر داری
وقتی سحر شد،سوختن را تازه می فهمی

دکمه بازگشت به بالا