دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
ناقابلیست سر که سرِ دار میبریم
سر دادهایم و از همه دلدادگان سریم
«تقدیمِ جان» و «دادن خون» و «نثار سر» …
ما ناز یار را به همین شیوه میخریم
هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید
هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید
ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند
چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید
پنج تن با گل روی تو تماشایی شد
عرش از یمن قدوم تو گل آرایی شد
همه یکجور به فکرند که دورت باشند
سر جُنباندن گهواره چه دعوایی شد
برایآن که بیابیم ما خدایت را
گرفتهایم نشانی ردّ پایت را
برایآن که به سمت خدایشان ببری
گرفتهاند ملائک, نخ عبایت را
هرکس سخن ز رحمت ارباب می کند
تصویری از صفات خدا قاب می کند
کلب سرای او گشتن چیز دیگریست
لطفش وجود سگ را کمیاب می کند
شکسته بالم و تنها ، امیدی بر شما دارم
شبیه فطرسی اما ، به دل حال دعا دارم
اگر چه خسته و زارم ، ولی با شوق دلدارم
سبکبارم سبکبالم ، که حاجات روا دارم
منم آشنای تو یا حسین ، منم و ولای تو یا حسین
دلِ بی قرار و شکسته ام ، شده مبتلای تو یا حسین
شده قبله گاه نگاه من ، حرم و سرای تو یا حسین
به دلم هر آن چه که می رسد ، رسد از خدای تو یا حسین
به خدا که قبله ی جان من شده کربلای تو یا حسین
ما زیر دین خامس آل عبائیم
شکر خدا دیوانه کرببلاییم
زیر علامت داد زهرا نان ما را
در بهترین نقطه ازین عالم گداییم
عاشق شدیم و خون جگری خواستیم ما
در جاده تو دربدری خواستیم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نمیشود
در راه وصل ، دردسرى خواستیم ما
ِش ماهه آمد زودتر از لحظه ی موعود
هرآنچه باید داشت را شش ماهه شامِل بود
خورشـــیدِ سوّم آمد و با چشمِ خود دیدند
شــعبان از آن آغاز هم یک مـاهِ کامِـل بود
سوّمین روزِ ماهِشعبان است
عرش تا فرش نورباران است
روز درماندگی شیطان است
حرف از آمرزشِ گناهاناست