شعر ولادت اهل بيت (ع)

گفتم یا حسن

گوشه هایی از مناجات سحر دارد لبم
موقع بوسه به خاک پا هنر دارد لبم
جای حرمان و عطش، قند و شکر دارد لبم
از حوالی سبو و می گذر دارد لبم

کریمِ طایفه

دوباره زد به سرِ عاشقان هوای حسن

نفس ، نفس، نفسِ سینه زن فدای حسن

خوشم که یک رگِ من می رسد به او ، مادر!

به لطفِ تو شدم امشب غزلسُرای حسن

حسن جان

شیرین تر از شکر که بر لب می نشیند
بر روی لب یا رب و یا رب می نشیند
الحمدلله بر لبان دائم الذکر
اسماء حسنایش مرتب می نشیند

یا بقیه الله

مژده ای دل که جان جان آمد..
لیله القدر عاشقان آمد..
بی خود از خود شوید خسته دلان
ناجی قلب خستگان آمد..

آئینه‌دارِ پیمبر

منم اهلِ آبادیِ آب‌ها
منم خانه بر دوشِ گرداب‌ها

به چشمم ببین خانه‌ی خویش را
بنا کرده‌ام رویِ سیلاب‌ها

یا ولی الله

تا تو هستی به دلم مهر کسی دیگر نیست
خلوت سینه اسیر هوسی دیگر نیست

عطش خواستنت کرده دلم را سیراب
غیر باران تو فریادرسی دیگر نیست

حضور سبز رویت

بی حضور سبز رویت ، روزها بی عید شد
ماه ها و سال ها با فصلِ غم تمدید شد

ماه شمسی رو ، هزار چارصد سال است که
از کنارت عالم خاکیِ ما تبعید شد

یا مهدی

حالا که من حس میکنم حالم خراب است
مستی، خماری، می گساری باب باب است
لیلای این ایلی و مجنون ها نوشتند
عمریست گیسوی تو کارش پیچ و تاب است

علی بن حسین بن علی(ع)

پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را

حضرت عشق

خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را

یا ابوفاضل

نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور

منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه‌ آیه‌ی کوثر

یا قمرالعشیره

هرچند که در عشق به وسواس رسیدیم
لب تشنه به سرچشمه ی احساس رسیدیم
با شبنمی از اشک به الماس رسیدیم
وقتی به در خانه ی عباس رسیدیم

دکمه بازگشت به بالا