شعر ولادت اهل بيت (ع)

نسل کوثر

حسن رسیده حُسن را به دلبران نشان دهد
کریم آمده به سفره ی فقیر نان دهد
فرشته می رسد که گاهواره را تکان دهد
نبی نشسته تا به گوش این پسر اذان دهد

ورد زبانم

از بس شده وصف کرمت ورد زبانم
باز است چنان سفره این خانه دهانم

دنیاست کرم خانه تو ،نیست نیازی
اینکه کسی از آن بدهد راه نشانم

جانم حسن(ع)

دل آواره بود و وطن آفریدند
هزاران اویس و قرن آفریدند
پی خویش تا عاشقان را کشانند
دلیلی بر عاشق شدن آفریدند

شُکرِ حق

اگر جاری‌ام جاری از چشمه‌های غدیرم
صدای غدیرم
برای علی‌ام برای غدیرم
من از نسل زهرایم از بچه‌های غدیرم

بسم رب الحسن

بسم رب الحسن به نام کریم
که لبالب شده است جام کریم

چشم را بستم و ادب کردم
ایستادم به احترام کریم

یاد تو هستم

من کربلا که میروم یاد تو هستم
یاد حرم با آن ضریحی که نداری

اینجا ، نشد ؛ مفهوم و معنایی ندارد
از بس که اقا هستی و پر اعتباری

یا امام حسن(ع)

مرا سری است که افتاده زیر پای حسن
به تخت سلطنت این دل است جای حسن

هزار حاتم طائی شود گدای درش
هر آن کسی که به دنیا شود گدای حسن

عطر عبایت

پیچیده در این کوچه‌ها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت

با نان و خرما می‌رسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم

میلاد حسن آمده

ماه رمضان آمده با ماهِ تمامش
میلاد حسن آمده گوئید سلامش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری
گل می شکفد از لب زرین کلامش

از روز ازل

از روز ازل مست می نوکری ام من
دلداده ی این طایفه ی دلبری ام من
ای ساقی کوثر بده پیمانه به دستم
هرقدر بریزی به خدا مشتری ام من

نسیم رحمت

مثل شکوفه رایحه‌ای دِلفریب داشت*
گُلبرگهای روشنِ او بویِ سیب داشت

چون روز چشمه‌ی دریای نور بود
گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود

محضر خاتون

ظاهر شد از حق جلوه ای دیگر مجدد
خون خدا شد صاحب دختر مجدد

در جای جای شهر پیغمبر مدینه
پیچیده عطر و بوئی از مادر مجدد

دکمه بازگشت به بالا