به پای روضه
عمر این نوکر به پای روضه و غم رفته است
چشم خشکم را بخر، پابوس زمزم رفته است
گاهگاهی حال و احوال گدا را هم بپرس
گرچه من لطف تو را هر بار یادم رفته است
هرکسی دنبال عشقش بوده، من دنبال تو!
این دل دیوانه ام دنبال پرچم رفته است
در مقام روضه، گریه می کنی هر صبح و شام
مثل زهرا ناله ات تا عرش اعظم رفته است
زخم ها خوردم ولی شلاّق هجران بدتر است
من به خود تا آمدم، دیدم محرّم رفته است
آی مردم! حسرتش را می خورد روز جزا
آنکه در دنیا طواف کربلا کم رفته است
زود جانم را بگیر و اربعینم را بده
جان من بی اربعین، فوراً به یک دم رفته است
در پی آن نیزه داری که کمی سر به هواست
کربلا تا شام، زهرا با قد خم رفته است
پیش مادر، موی سر را بر درختی بسته اند
در تنور و دیر و خورجین آه، درهم رفته است
تا که بی معجر نبیند خواهرش را بین شام
آن سر صد پاره تا خطّ مقدم رفته است
رضا دین پرور