حرم باصفای تو
ای بانویی، که راه تو جز قم نمیشود
قصدَت به غیرِ قبلهی هفتم نمیشود
ایران ز نورِ تو، حرمِ اهلبیت شد
در قلب ما، حریمِ شما گم نمیشود
تو آمدی و دین خدا، انتشار یافت
هر تربتی که کعبهی مردم نمیشود
اصلاً بهشتِ ما، حرم باصفای توست
بیتو بهشت، غرق تنعم نمیشود
از روزیِ وفورِ کریمه ست، سفرهای…
بی خوشهی طلائیِ گندم نمیشود
بی نورِ تو، که تیرگیِ شب نمیرود
لبهای فجر، وا به تبسم نمیشود
بی صبحِ روشنِ تو، طلوعی ز مِهر نیست
باغ و بهار، پُر ز ترنُّم نمیشود
در علم و حلم و معرفت و جود و خُلق و خوی
شهزاده ای، شبیهِ تو خانم نمیشود
ایران که تا به فتحِ ثریا رسیده است
بیتو مدارِ علم و تعلّم نمیشود
بیتو، ز بعدِ فاطمه و عمه زینبت…
معصومه ای دوباره، تجسم نمیشود
هرچند روز آمدنت، سوی شهر قم
راهت بدونِ درد و تألم نمیشود
کوفه شبیهِ قم، به عزیزان فاطمه
حتی به یک، سلام علیکم نمیشود
گرچه مسیرِ خواهرِ آزادهی رضا
بی غصه و بلا و تهاجم نمیشود
هرگز به پیشِ دیدهی بارانیِ شما
جسمِ برادرت، هدف سُم نمیشود
اصلاً شبیهِ عمهی مظلومهات، سَرت…
با سنگِ شام و کوفه تصادم نمیشود
نامحرمی ز معجرتان، دَم نمیزند
غارت لباستان، به تلاطم نمیشود
حرف از کنیزی و سخن از بیمروّتی
با حضرتت، به اوجِ تخاصم نمیشود
راس امامِ تو، پیِ رفعِ اهانتی
در طشت زَر، بحال تکلم نمیشود
محمود ژولیده