من حسینی هستم و روضه ستون دین من
نوکری نوکرانت در جهان آیین من
تا غمت بر دل نشسته عیش می خواهم چه کار؟
شادی هر دو جهان دار دل غمگین من
هر چه روضه می روم اما دوباره تشنه ام
اشک شور چشمهایم شربت شیرین من
زخمی تیغ فراقم ای طبیبا مرهمی
دیدن شش گوشه تنها می دهد تسکین من
من صراط المستقیمم جاده کرببلاست
پنج نه شش گوشه دارد این اصول دین من
خاطرم هر گز نمانده کی به تو دل داده ام
از تولد بود با من این غم دیرین من
وقت دفنم من کفن پاره کنم از داغ تو
روضه پیراهن تو گر شود تلقین من
موسی علیمرادی