شعر ولادت حضرت صاحب الزمان عج
عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم
ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم
عشق مشقیست که هرشب بنویسیم علی
عشق درسیست کز آن زیستن آموخته ایم
عشق یعنی علی و آل علی دیگر هیچ
شعله هستی از این عشق بر افروخته ایم
یازده بار علی بعد علی آمده است
یازده مرتبه از عشق علی سوخته ایم
گرچه در هردوجهان عشق به معنای علی است
آخرین عشق از این سلسه لیلای علی است
او همانیست که جا در دل ایمان دارد
عاشق عاقل و دیوانه فراوان دارد
او همانیست که از آل علی دل برده
جان زهراست که جا در دل جانان دارد
گرکه شانه بکشد سیل بلاکش ریزد
سر هر زلف خمش حلقه رندان دارد
هر که رفته به تماشای نگاهش گفته
جای چشمش به خدا مصحف قرآن دارد
اوهمانیست که هر چند ندیدنداو را
یک جهان آن قد و بالاش مسلمان دارد
خبر آمدنت را که ملائک دادند
همه ازشوق تو بر سجده شکر افتادند
خبر آمد گل بی خار به دنیا آمد
عاشقان حضرت دلدار به دنیا آمد
کلهم نور نبی اند پسرهای علی
آخرین احمد مختار به دنیا آمد
یازه زاده زهرا همه شیرند و کنون
اخرین حیدر کرار به دنیا آمد
گرحسین بن علی سبط نبی شیرین است
او حسینیست که نه بار به دنیا آمد
سیزده کعبه به دور سر او می گردند
نقطه مرکز پرگار به دنیا آمد
اینکه از عشق رخش عشق به فریاد آمد
مهدی ماست که با حسن خدا داد آمد
عطر نرگس شدی و نیست از این بو خوشتر
حلقه دام بلا نیست از این مو خوشتر
سوی چشمان شما کعبه به پا کرده نماز
قبله ای نیست به والله از این سو خوشتر
نه غلط گفته هر انکس که بهشتت گفته
کی بهشت است به اندازه این رو خوشتر
گر که دیوان غزل مدح تو گوید نشود
از دوبیتی که نوشتی به دو ابرو خوشتر
روی لبهای تو انگار سلیل است روان
هست از آب بقا , کوثر این جو خوشتر
جان فدای لب تو باد که در دید ه مست
چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
نقل کردند که تو هیبت طاها داری
نقل کردند که تو عصمت زهرا داری
بی گمان پشت ندارد زره ات چون حیدر
نقل کردند که تو قدرت مولا داری
دشمنت هر که شود قبر خودش راکنده
همه جا پر شده که دیده سقا داری
گر رجز خوان بشوی اهل زمین می لرزند
این نشانیست که از اکبر لیلا داری
تو خودت یک تن یک کرببلایی اقا
این غروریست که از زینب کبری داری
ای گل سر سبد عرش خدا یا مولا
جان زهرا قسمت می دهم آقا که بیا
سایه دست کریمت همه جا روی سرم
حسرت روی تو عمریست به چشمان ترم
هیچکس مشتری سینه تنگم نشده
جنس بنجل شده ام لطف کن آقا بخرم
صبح جمعه همه گفتند که تو می آیی
همه عمر قسم منتظر آن سحرم
هوس کرببلا این دل تنگم دارد
یک شب جمعه حرم با خودت آقا ببرم
کاش میشد که کمی گریه کن کرببلا
جای تو گریه کنم ای همه بال و پرم
چند قرن است که جانت شده آقا برلب
سینه ات پر شده از روضه زینب زینب
موسی علیمرادی