ای سزاوار تحیات و سلام داور
وی نبی را به شدائد تو قرین و یاور
مفخر سید بطحا و نسا تا عرصات
مومنین را به گواه همه اُم و مادر
تا که آری دل محبوب خدا را تو به دست
بسته ای عهد که گردی تو به دورش ز الست
ای نماد همه خیر و وفا در دو سرا
بنده پاک سرشتی که شدی عبد خدا
تو تجلی گه عشقی و تجلی گه نور
آسیه تشنه لب قطره ای از آب بقا
باده نوشان همه از جام وجودت لبریز
مریم و ساره و هاجر همگی بر تو کنیز
همسر احمد مختار تو هستی بانو
تو بر او عشقِ فزون داری و او خلق نکو
محیی قلب نبی غمزه چشمان تو شد
همچو تیری که رود در دل معشوق فرو
حیف مادر که دگر بسته شده بار سفر
در عزای تو خورد دختر تو خون جگر
چه کسی چون تو به قلب نبی آرامش داد
درد او را به خدا همرهی ات کاهش داد
مادر فاطمه ای بنت خویلد برخیز
بی کسی را به خدا هجر تو افزایش داد
همه دیدند نبی جامه غم بر تن کرد
این همه جامه دری در قِبَلِ یک زن کرد
خانه ای را که در آن پای نهادی یک روز
گشت یک پایگه سلطه اسلام امروز
تو به قرآن و نبی و به علی پیوستی
تا که اسلام شد از گام بلندت پیروز
نیست خوشتر ز سبوی ازلی در ره عیش
آبرو داد وجودت به همه اهل قریش
صاحب عز و کرامت همه جایی مادر
چون شهیدان اُحُد شیر زنی نام آور
قبل از آنی که محمد به رسالت برسد
سجده کردی تو به درگاه خدای داور
تو گل سرسبد عالم و آدم همه ای
مادر اُم اَب و نور دل فاطمه ای
بذل و بخشش فقط از دست شما آسان بود
دخل و خرج همه از کیسه یک مهمان بود
آنچه می ریخت به پای همه غیر از زر و سیم
به خدا روح بلندی ز سر ایمان بود
گر سخاوت طلبد حاتم تایی از توست
هر کریمی کرمش را ز تو در دل می جست
آن رسولی که بر او آیت حق گشت نزول
سرفراز از تو شد ای مادر زهرای بتول
هستِ تو، خُلق نَبی، تیغ علی هر سه یکیست
جود و بخشندگی و حج و زکات از تو قبول
سفره داران همه بر خان کریمت یکسر
گشت بدخواه تو ای بنت خویلد ابتر
شد پریشان و عزادار، گل یاسمنش
جامه پاک نبی گشت دگر رخت تنش
جان عالم به فدای تن صد چاک حسین
بوریا گشت دگر در دل صحرا کفنش
آب نایاب و حرم را شرر لعل تو کشت
گریه کردن به تو شد ارثیه ای پشت به پشت
جواد کلهر