منی که غیر تو برهر غریبه دل دادم
دلم شکست و نیامد کسی به امدادم
سرم به کار خودم بود دعوتم کردی
ز یاد بردمت اما نبردی از یادم
بغل بگیر مرا نوکرت پریشان است
توجهی بکن آخر به داد و فریادم
گذشتم انقدر از خیمه ات که جلد شدم
اگر به بند تو باشم همیشه آزادم
چقدر فاصله دارم که محرمت بشوم
نه قنبرت شده ام نه کمیل و مقدادم
گدایی از تو به من نسل پشت نسل رسید
گدای دست تو بودند کل اجدادم
من از تو یاد گرفتم که خوب گریه کنم
برای گریه به جدت شدی تو استادم
به یمن گریه برای حسین خوب شدم
به یمن گریه برای حسین آبادم
همه برای تن بی کفن عزادارند
ز نوح و یوسف و عیسی گرفته تا آدم
سید پوریا هاشمی