شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

تا کجا سامان نیابیم

تا کجا سامان نیابیم

تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کِشیم
تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کِشیم

نوبتِ ما می‌شود آیا ؟ به ما هم سر زنی
رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کِشیم

ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه
مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کِشیم

شرط یاری تو را فهمیده‌ام قبل از خودت
باید اول بارِ این یارِ خراسانی کِشیم

می‌شود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد
دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کِشیم

دست ما را رو نکردی دستِ رد کار تونیست
دستگیری کن که دست از هرچه می‌دانی کشیم

وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمت
زخمِ این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم

مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید
باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم

تازه می‌فهم اگر طفل یتیمی گم شود
می‌شود صد خار را از بین دامانی کشیم
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا