شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بگو چكار كنم

با سرت آمده اي داغ تنت را چه كنم
پس گرفتم سر تو،پيرهنت را چه كنم

شام تا كرببلايت شده بين الحرمين
سر در آغوش من اما بدنت را چه كنم

غصه ام غارت خلخال و النگوها نيست
مانده ام اينكه عقيق يمنت را چه كنم

خيزران خورده ترين راس جدا از بدني
خون خشكيده كنار دهنت را چه كنم

ميهمان بودي و جا داد تو را كنج تنور
رسم مهماني و اين سوختنت را چه كنم

فرض كن بوسه ي من مرهم لب هاي تو شد
زلف در هم شده و پرشكنت را چه كنم

خواب ده اسب و تنت را همه شب ميبينم
روضه هاي بدن بي كفنت را چه كنم

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا