منم کبوتر جلدت؛ ببین پَرم خاکیست !
هوای پَر زدنم در برابرم خاکیست
منم کبوترِ رویای گنبدت؛ اما …
دلی که از حرمت خانه میبرم خاکیست
غبارِ روی مزارِ تو تاجِ نوکری است
به پای قبر تو افتادهام؛ سرم خاکیست
چه نذرها که برایت نکرده است، ولی …
هنوز سفرهی نذری مادرم خاکیست
برای غربتت آنقدر، شعر گفتم که …
شبیه صحنِ تو اوراقِ دفترم خاکیست
کریم، خاکی و قبر کریم، خاکآلود
به صحنِ هر غزلم؛ گنبدِ کَرم خاکیست
نوادگانِ خودت را ببین غریب بقیع !
کدام صحن، کدام آجر حرم خاکیست ؟!
رضا قاسمی