شعر شهادت حضرت عباس (ع)
به لب تشنه ی او
از سینه ی نیزه ها گذر می کردی
مانند علی سینه سپر می کردی
از خیمه که بانگ العطش می امد
تا ساحل علقمه خطر می کردی
حیف از این قامت که بر خاک ارمید
بشکند دستی که دستت را برید
بر تنت گلزخم ها روییده بود
در بیابان بوی خون پیچیده بود
خاک و خون شد بسترت گویی چنان
لاله ای از فرش گل خوابیده بود
رفتی و دیگر به جسمم جان نیست
خیمه ها از بعد تو ارام نیست
رفتی و با رفتنت پشتم شکست
با به خون اغشتنت قلبم گسست
حمید کریمی