شعر گودال قتلگاه

سالار زینب(س)

پیکرش تا جدا جدا می‌شد
کار زینب خدا خدا می‌شد

آیه‌ی محکم کتاب خدا
زیر خنجر هجا هجا می‌شد

روی آن تن که جای بوسه نداشت
زخم تازه چگونه جا می‌شد؟

کشتن او که قیل و قال نداشت
بخدا بی سر و صدا می‌شد

تا که می‌خواست پا شود از جا
استخوان شکسته تا می‌شد

پیرها با عصا ته گودال
بر تنش می‌زدند تا می‌شد

پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه داشت وا می‌شد

کاش پیش از رسیدن زینب
شمر از روی سینه پا می‌شد

او که جان جهان به قربانش
داشت قربانی از قفا می‌شد

مثل دل کندنِ حرم از او
سر مگر از تنش جدا می‌شد!!

کاش جای دوازده ضربه
به همان نحر اکتفا می‌شد

وقت غارت شدند شاد، انگار
داشت حاجاتشان روا می‌شد

گروه شعر یا مظلوم

نمایش بیشتر

رضا قربانی

اشعار به روز در سایت حدیث اشک قرار میگیرد

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا