شب آخر است امشب شب اخر من و تو
چه قیامتی ست اینجا شده محشر من و تو
برویم دربیابان بکَنیم هرچه خار است
نگران بچه ها شد دل مضطر من و تو
تو ببین رباب و لیلا همه عزم جنگ کردند
صف این زنان بی کس شده لشکر من و تو
علی اکبر امشب آمد پی دستبوسی من
به عبا رسیده فردا تن اکبر من و تو
تو نگو ز غارت من! که ز غارتت نگویم
بخدا که قلب زهرا زده پرپر من و تو
سر من بدون معجر سر تو بروی نیزه
به چه حرفها کشیده سخن سر من و تو
طرفی به تازیانه طرفی به تیغ و نیزه
همه میزنند زخمی روی پیکر من و تو
سید پوریا هاشمی