شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

شاه بی شهود

ازشام ها گریخت شمیم تو یاعلی
ایام شد تهی ز نسیم تو یاعلی

گفتی دهید سهم خلافت به دیگری
با آن که کس نبود سهیم تو یاعلی

الاول و الآخر

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید
به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید

ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم
همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید

بی همتا

شعر اول به احترام علی
میکند سجده بر مقام علی

هرچه دارد به جز خدایی را
کرده یکجا خدا به نام علی

امام المتقین

در شجاعت بی نظیر و در سَخا همتا ندارد
از امیرالمؤمنین بهتر کسی دنیا ندارد

هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق
هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد

دست خدا

علی شبیه کسی نیست جز خداوندش
همان خدا که نبوده‌ست و نیست مانندش

کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود
کسی که هر چه شود با خداست پیوندش

بیشمار

افتاده در مسیر تو سرهای بیشمار
پرواز کرده دور تو پرهای بیشمار

از ابتدای‌خلقت عالم نَه قبل از آن
بر ما رسیده از تو خبرهای بیشمار

بی علی

تصوّر می کنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را
برای درد ها پیدا نمودم راه تسکین را

پرستیدند آتش را اگر آبا و اجدادم
خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را

ابوعلی

خاتم پر بها دهد از کرمش گدای را

فقط برای او بخوان آیه ی انّمای را

طناب بسته ای اگر به دست های باز او

به روی خلق بسته ای دریچه ی سخای را

لبخندِ تو

ای اخمِ تو جهنم ، لبخندِ تو بهشتم
عشقِ تورا خداوند آمیخت با سرشتم
خورده گره نگاهَت با کل سرنوشتم
مست از خُم تو بودم این بیت را نوشتم

تجلی خدا

به او دادند کشتی را که در آن ناخدا باشد
در این دنیای خاکی او تجلی خدا باشد

خدا بود و نبی بود و بنا شد حضرت خاتم
نه در روی زمین بلکه امیر ماسوا باشد

سلوک نوری خورشید

برای طوف نجف واژه ها قطار شدند
به یمن مدح علی ،جمله رستگار شدند

حدیث منزلت بوتراب را گفتند
به سوی خانه خورشید رهسپار شدند

طریق العارفین

اگرچه جای پایش در زمین است
صدایش جاری از عرش برین است

هرآنچه خواستید از او بپرسید
به افلاک آشناتر از زمین است

دکمه بازگشت به بالا