ای سروسامان من سلطان علی موسی الرضا
رسته از طوفان نترسد دیگر از نرد بلا
های و هویی همچنان دارم اگر از هوی توست
بوی مشک و نافه از عطر و شمیم کوی توست
ای سروسامان من سلطان علی موسی الرضا
رسته از طوفان نترسد دیگر از نرد بلا
های و هویی همچنان دارم اگر از هوی توست
بوی مشک و نافه از عطر و شمیم کوی توست
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم ، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ، باشم کنار خوان تو
مو مثه زائرای دلخِسته
مو مثه کِفترای صحن و سِرات
خیلی دوسِت دروم خودت مِدِنی
بخوره تو سَرِ مو درد و بِلات
من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید
نمیخواهم به روی تن سری را
که باور میکند هر باوری را
تمام فکر من این است در سر
که بندازم از این سر خودسری را
شُکرِ خدا که مستِ خُمِ شاه خیبریم
تحتِ لِوای حضرتِ ساقی کوثریم
ما جان گرفته از دمِ مولایِ قنبریم
زهرا دُعا نموده که پابست حیدریم
کار ما را بردن نام تو راحت می کند
هرکه نامت را بَرَد دارد عبادت می کند
گریه ها را نذر تو کردم شهادت می دهم
روز محشر مادرت حتماً شفاعت می کند
گره افتاده اگر زلف گدا بر زلفش
کار داریم همه با گره در زلفش
هر که با هر چه سیاهى ست به پیشش ببرید
مى تراشد ز دل کفر پیمبر زلفش
فرار می کنم از نَفْس خود به سوی حسین
مگر قرار بگیرد دلم به بوی حسین
کنار علقمه ما را به خاک بسپارید
که تا همیشه بمانیم خاک کوی حسین
همین که برق نگاهت به جانمان افتاد
چو شعله شد به همه دودمانمان افتاد
همین که گفته شد اسمت عبادت محض است
همیشه و همه جا بر زبانمان افتاد
بهترین راهش عزلت است اصلا
عزلتی که ریاضت است اصلا
برویم و به گریه بنشینیم
هرکجایی که خلوت است اصلا
از روز اول خلقت علی بـود و خدا بوده
حسابش با تمام خلق ، همان اول جدا بوده
علی ناجی و استاد تمام انبیاء بوده
شب معراج احمد هم خدایش را صدا بوده