انداخت

دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض علی میجوشید
ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت

السلام علیکِ یا زینب

 

 

هدیه ی کوثری کوثر – تو
ای به عطر خدا معطر – تو

اوج تو‌ در نهایت فهم است
سایه ات نور سایه ی سر – تو

گلِ نرگس

مرا شروع کن از ابتدا – که پایانم
چرا که بی تو نمیخواهم و نمیدانم

برای این که مرا یاد تو می اندازد
پر است از گلِ نرگس میان گلدانم

خواهر مظلومه

ملجأ هر عاشق شیدا حرم
مرکز ثقل آسمان ها حرم

کریمه ای و کرمت مانع است
کسی گدایی کند الّا حرم

ای منتهای عشقِ خدا

جان میدهم فقط و فقط پای سامرا

زاده شدم به شوق تمنّای سامرا

دیگر نیازمند کسی نیستم که من

هستم گدای دست تو آقای سامرا

لقبت هم کریم

حسنی هستی و کرم داری
خوشبحالت که تو حرم داری
چه قدر عزت و حشم داری
نکند از درت برم داری!

جگرت را سوزاند

آتش زهر تمام جگرت را سوزاند
نا نداری و عطش چشم ترت را سوزاند

کاسه ی آب ز دستت به زمین می افتد
تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند

کوچه

دستی آمد به روی صورت تو جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض قدیمی پر بود
ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت

برگشتم از سفر

دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست
چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست

برگشتم از سفر؛سفر رنج و داغ ودرد
پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد

شعر اربعین

کرمت ذاتیه الحق میتونی
یه گدا رو یک شبه آقا کنی
محاله شما بهم بگی برو
محاله که دستامو رها کنی

رقیه ی من

قسم به ساحتِ ذکرِ شریف “هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا

“عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا !

بر سر تو سنگ میزنند

از پشت بام بر سر تو سنگ میزنند
عمدا به پیش خواهر تو سنگ میزنند

قرآن نخوان که گوش به قرآن نمیدهند
این ها همه به باور تو سنگ میزنند

دکمه بازگشت به بالا