می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
اگر کار من به بیابان کشیده
دل عاشقم درد هجران کشیده
بلا میدهید و شکایت ندارم
که دیوانه ناز مغیلان کشیده
سحر آمد کبوتریم همه
اکثراً ناز میخریم همه
عاشقی دردسر کشیدن داشت
در پی دادن سَریم همه
امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی
دنیا تویی برای من و آخرت تویی
شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی
نور خدا به هیبت انسان فقط تویی
در جلوه ات خدا شده تکرار ، یاعلى
کویریم و بی تاب باران زهرا
فقیریم و محتاج چشمان زهرا
بگویید ما را گدایان زهرا
بخوانید یکتا پرستان زهرا
گیر کرد و به خانه راه نداشت
وسط کوچه ها پناه نداشت
او سر جنگ با مدینه نداشت
بین نامحرمان پناه نداشت
رسمه هر سال فاطمیه
شب آخر شب دریاس
ولی امسال شب اول
میخونیم روضه عباس
سه ماه درد کشیدى ، سه ماه رنجیدى
سه ماه میشود اصلا به ما نتابیدى
سه ماه راحت و آسوده تو نخوابیدى
سه ماه میشود اى همسرم نخندیدى
کفنم را ببر ولی طفلِ
بی کفن را بیاور ای فضه
از میان امانتی هایم
پیرهن را بیاور ای فضه
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ایم
همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ایم
به هواى حرم سامره برخاسته ایم