شرربار

بسکه ای زهر تو از تیغ دل آزار تری
جگرم سوخت که از شعله شرربار تری

از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین
سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری

خاتم پیغمبران

از بس نبی به شخص علی التفات داشت
حتی در احتضار هم از این صفات داشت

خود چشمۀ حیات ولی تشنۀ علی است
گویی از او ارادۀ آب حیات داشت

عاقبت مادر رسیدم

به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من

تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من

کریم آل الله

کریم باشی و تنها و بی سپاه و غریب!
چه گویم از غمِ تو ، ای امامِ صبر و شکیب؟

شنیده ایم ز غربت، به خویش پیچیدی
ز ماجرای زمین خوردنی که تو دیدی

جگرم سوخت علی

دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی
پاره های بدنت را جگرم سوخت علی

ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم
طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی

یادم نمیرود

یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمه ی ما اسب بی سوار

دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار

به کوفه

مرا سفیر فرستاده ای تو، اما حیف

به کوفه نیست کسی همرهِ تو آقا حیف

به کوفه نیست کسی منتظر که بازآیی

حذر کنند ز تو یادگار مولا حیف

یا عزیزالله

از ریش سفیدم که خجالت نکشیدید
از جد شهیدم که خجالت نکشیدید

انگار نه انگار که من سبط رسولم
انگار نه انگار که فرزند بتولم

الاول و الآخر

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید
به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید

ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم
همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید

نوه ی حیدر

با سلامی به شبه پیغمبر
بنویسیم از علی اکبر
گرچه ارباب برتر از توصیف
نوکر اما اَدا کند تکلیف

دعوت کفار

حرکت کاروان … از زبان حضرت زینب علیهاالسلام

من از این وعده ی دیدار بدم می آید
اصلاً از دعوت کفار بدم می آید

وعده ی باغِ گل و میوه ی کوفیست دروغ
زین همه نامه ی بسیار بدم می آید

نور امامت

می نویسم که هدایت شده ام
باز مرهون عنایت شده ام
می نویسم به دعای سجاد
مادح نور امامت شده ام

دکمه بازگشت به بالا