او روضه ها را دید

با چشم هایی کودکانه نینوا را دید
ما روضه ها را خوانده ایم او روضه ها را دید

روزی ولایت را اساس عاشقی دانست
ما تازگی فهمیده ایم او تا کجا را دید

حسین من

گاه تغییر سفرها احتیاطا لازم است
فکر تجدید نظرها احتیاطا لازم است

کوفه دارد ادعای انتظارت را ولی
امتحان منتظرها احتیاطا لازم است

جواد ابن الرضا

طلوع شعر تو من را به این یقین بکشد
که صوت شعر، ز فیض شما طنین بکشد
مبارک است وجودت که خود تبارک گفت
چو خواست نقش تو را حُسنِ خالقین بکشد

عزیز فاطمه

ماجرایش قلب هر پروانه را سوزانده است
اف بر آن خاری که این گلخانه را سوزانده است

کل کشیدند و نگفتند او عزیز فاطمه ست
آه ، داغش این دل دیوانه را سوزانده است

عشق

ارث مادر بود این که دوستت دارم زیاد
عشق بود و عشق،هر چه دارم از نامت به یاد

آتشی در سینه دارم بی گمان از عشق توست
سینه،نه،با عشق تو نامش شده باب المراد

حرم یار

کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده،
کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟

به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید،
در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده

نوحوعلی الحسین

نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
دربین سی هزار نفر بی حبیب بود

نوحوعلی الحسین که یک شاه بی پناه
تنها فتاده بود به چنگال یک سپاه

العفو

همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم
سوی دریاچه عفو تو سرازیر شدم

آسمان جای دلم بود خودم میدانم
معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم

خدای من

جمع عباداتم فقط تکرار باشد
سویت نمی آیم مگر اجبار باشد
محروم قرب تو شدم گاهی نگاهی
دل مرده گشتم بر دلم زنگار باشد

حُسنِ زیبای حَسَن

هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت

رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت

حسن جانم

ز شرمساری از تو چشمه گِل شده است، رود هم
کَرَم چقدر نزد تو خجل شده است، جود هم
عدم چه ذوق می‌کند ز بودنت، وجود هم
قیام بوسه می‌زند به سجده‌ات، قعود هم

معنیِ جود و احسان

قلم میزنم در ثنایت حسن
به امید لطف و عطایت حسن

چه فخری بِه از این که از کودکی
غلامی نمودم برایت حسن

دکمه بازگشت به بالا