بین خورجین سر تو

حرف دارم گلایه لازم نیست
تو ببین… آیه آیه لازم نیست
فقط اینجاکه سایه لازم نیست
با محبت بگو کجا بودی؟

سری که بر سر نیزه نشسته

جهان برای سری روی نیزه لَک میزد
و صبر آدمیان را خدا محک میزد

سری که بر سر نیزه نشسته بود اما
عروج حنجر آن پله تا فلک میزد

پرت را پس گرفتم

ای صید پر کنده پرت را پس گرفتم
هم‌سنگر من سنگرت را پس گرفتم

خیلی برای پرچمت سختی کشیدم
تا بیرق آب‌آورت را پس گرفتم

رفتی حسین

سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست
رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست

بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام
از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست

زمین کربلا

شیعه را عمری ست دلخوش می کند, غم را ببین!

یازده ماهند حیرانش, محرم را ببین

بارها شمس و قمر را دیده ای اما جدا

داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین

شعر مدح امام رضا (ع)

بوی گل آید و دلتنگ خراسان نشوی؟
می شود بغض فرو داری و باران نشوی؟

او طبیبی ست که نزدش بروی, می خواهی
تا ابد محضر او باشی و درمان نشوی

یا ضامن آهو

بدهکاری حرم آمد , تو پر کردی حسابش را
سلام گرگ گرچه با طمع , دادی جوابش را

پریشان هرکس آمد در حرم با مشکلی کاری
تو با لبخند دادی پاسخ حال خرابش را

خواب دیدم که…

خواب دیدم که تو حرم داری..
من ضریح تو را بغل دارم
خواب دیدم محرم آمده و
بین صحنت به کف کتل دارم

شعر ولادت امام حسن (ع)

چون قطره ای که بر دل دریا نمی رسید
ما خرجمان به فرصت سودا نمی رسید
بیچاره می شدیم به جان خودش قسم
آقا اگر به داد دل ما نمی رسید

شعر ولادت امام حسن (ع)

اول راه که این بال به بامش خورده

آخرش هم بخدا حسن ختامش خورده 

کاش فورا خبرم را برسانند به او

مانده در راه فقیری که به نامش خورده

یا کاشفَ الکُروب! مرا با خودت ببر…

خلقت پر از هوای خوش استجابت است
دست خدا همیشه به کار اجابت است

خورشید در سکوت خودش گرم گفتگوست
دریا میان موج خودش محو جستجوست

ماه خدا….

می وزد باز نسیم خوش ماه رمضان
می رسد عطرمحبت بمشام دل و جان
ماه رحمت که در این ماه بتابد زافق
باز لبریز شود برکه جان از هیجان

دکمه بازگشت به بالا