شعر محرم و صفر

باور نمی کنم

باورنمی کنم که رسیدم کنار تو

باورنمی کنم من و خاک دیار تو

یکاربعین گذشته و من پیر تر شدم

یکاربعین گذشت و شدم همجوار تو

تو بر نی بودی و

از آن ساعت که خود را ناگزیر از توجدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم, چه‌هاکردم

باز نشد

اربعین آمد و من ,کرب وبلا , باز نشد

من و یک بوسه ز درگاهشما باز نشد

همه از کرب و بلاخاطره دارند ولی

من و یک تجربه زینخاطره ها باز نشد

پای فراق

اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم

نگاه گریه دار

نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب

هجران

هجران بهانه ای ست برای وصال ها
بهتر شده ست از برکات تو حال ها
از یاد رفته است جراحات بال ها
با مه راحت است تمام خیال ها

روضه ی گودال

بر پیکر تو به نیت حد می زد
بی آنکه کمی شود مردد می زد

سر گشته و حیران

باز سر گشته و حیران شده­ام
چه کنم سر به گریبان شده­ام
مانده ام بی سر و سامان شده­ام
شمعِ این شامِ غریبان شده­ام

گاهی

گاهی ز روی نی سر تو می خورد زمین
گاهی سر برادر تو می خورد زمین

در این مسیر

از من در این مسیر ببین پیکری نماند
از تو برای زینب تو جز سری نماند

نگاه کن

آیینه آمدی سحری در خرابه ام
خیلی شبیه روی تو شد روی من پدر

دیدم از دور

دیدم از دور اخا پیکرت افتاد به خاک
گونه ی راست خوش منظرت افتاد به خاک

دکمه بازگشت به بالا